قانون شکنی
من به قانون شکنی معتقدم، برخیزید !
شنبه را از دل تقویم زمان حذف کنید
و در آغاز بگویید : خداحافظ تان !
وقت رفتن همه را بوس کنید
و صمیمانه بگویید :" سلام ! "
شب نخوابید ،
و تنها به دل کوه و بیابان بزنید
ظهر عصرانه و چایی بخورید
وسط برف نپوشید لباس
با دو چرخه به دل سرد خیابان بزنید
وَ بخندید ... وَ هورا بکشید ...
من اگر جای شما ها بودم
وسط کوچه غذا می خوردم
توی صندوق عقب ماشین می خوابیدم
چمدانم را با خود همه جا می بردم.
خبر مرگ کسی را که بهم می دادند ،
الکی بغض نمی کردم و بیهوده نمی گفتم : "حیف !
آدم خوبی بود ! "
وصیت می کردم
روی قبرم بنویسند :"کمی عاشق بود،
شعر می گفت و قلم می زد و آخر هم مرد.
پس شما شاعر و عاشق نشوید
آخرش می میرید ! "
من اگر جای شما ها بودم ،
همه دیوار اتاقم را با رنگ بنفش
خط خطی می کردم .
به همه می گفتم :
"من به قانون شکنی معتقدم، برخیزید !
شنبه را از دل تقویم زمان حذف کنید
و در آغاز بگویید : خداحافظ تان !"