سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شمیم سبز

شرح ِ مکاشفاتِ یک قلمِ پنج ساله...

س ج د ه

    نظر

دنیای عجیبیــست.                                                               
گاهی آدم از فرط خستگی خوابش نمی برد .
از فرط درد داد نمی کشد.
و از شدت شاعری شعر نمی گوید.

دنیای عجیبی ست که گاهی ، برای نوشتن همین چهار خط کوفتی ، یک ساعت جان می کنی که واژه ای معادل فرط و شدت پیدا کنی ، و پیدا نمی شود .
آخرش هم هیچ کس واج آرایی شیرینِ شدت و شاعری و شعر را درک نمی کند.
دنیای عجیب نه ... که دنیای مزخرفی ست .
توی همین دنیای مزخرف ؛ من به پای این آدابی که تو دوست شان نداری سجده می کنم . می فهمی؟! سجده !

کافر عشق ای صنم گناه ندارد...

بعد نوشت اول : می شود کمی هم شکنج موهات ، دلم را شکنجه دهد ؟! روسریت را در بیاور ...

بعد نوشت دوم : یکی بود می گفت: قصه ی لیلی و مجنون همه ش کشک است . ماجرا فقط ، ماجرای دیوانه ای بوده که همه ی لیالی ، بیدار می مانده و برای دل خودش دیوانگی می کرده . همین.