• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : س ج د ه
  • نظرات : 2 خصوصي ، 14 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    هدي يادته يه روز داشتيم از اردو بر مي گشتيم بعد داشتيم قصه ي ليلي و مجنون رو تعريف مي کردي .. بعد مي گفتي که اصلا ليلي خوشگل نبوده ولي مجنون خوشگل ميديش .. يادته ؟
    پاسخ

    به مجنون گفت روزي عيب جويي ....کــه پيدا کـن بـه از ليــلي نکـويــي که ليلي گر چه در چشم تو حور است ....به هر عضوي از اعضايش قصور است ز گفت عيبـجـو مجنـون بــر آشـفت .... در آن آشفتگـي خنـدان شـد و گفت "کـه گـر بــر ديــدة مجنـون نشينـي .... بــه غيــر از حُسـن از ليــلي نبينـي" تـو مـو مي‌بينـي و من پيـچش مـو .... تـــو ابــرو مـن اشارت هــاي ابــرو
    + هزار 
    هيچ !
    پاسخ

    خالي باف !
    + هزار 

    عادت به اين همه شيريني ندارم ...

    هعي!
    گاهي آدم از شدت شاعري شعر نمي گويد !!! واقعا !

    پاسخ

    منظورت از شيريني چيه ؟ واقعا !


    واح!

    هو؟

    واقعا يادت نمياد؟

    کلي ازم تعريف کردي گفتي خوشگله؟

    برو بابا

    با اون حافظت!

    پاسخ

    نه جان تو يادم نمياد

    جالبه ها ....

    الان همزمان داريم چت مي کنيم و نظر بازي...

    هي من يه کلمه اونجا مي نويسم.

    يه کلمه اينجا!

    يادته يه لوگو درست کرده بودم *بدفرم* بود؟ :دي

    اين بدفرم هم الان بايد بولد بشه! ولي چون اينجا اين قابليت رو نداره همين شکلي مي مونه!

    کاش همه جاي اين طوري بولد ميشد! بدون اينکه دستت رو از رو کيبورد برداري!

    پاسخ

    اين بدفرمتو يادم نمياد مريم .


    خب با يه جلسه نشستن که نميشه قضاوت کرد...

    ولي من عاشق شيمي بودم هو... مي دوني که من به شيمي عشق مي ورزيدم...

    حالا هم دو هفته است که از يکشنبه ي هفته ي پيش گذشته و من اين دو هفته رو نمي دونم چطوري گذروندم...

    در هر حال گذشت...

    هو فکر کنم الان کم کم داره اذان ميده ...

    من برم...

    خوش گذشت...

    پاسخ

    اه پو ازت خواهش کردم که راجع بهش حرف نزني . به هر جهت من هر چي فکر مي کنم بيشتر به اين نتيجه مي رسم که از اولشم مال رياضي نبودم . اه پو چرا يادآوري مي کني ؟ حالمو خراب مي کني؟ مي فهمي خ ر ا ب ... اه پو . برو . التماس دعا

    نه مي خوام بهت ثابت کنم که ازت قشنگ تر مي نويسم! :دي

    چيزه...

    آهان...

    ولي من ها ... خيلي کلاس ها شفيعي و حيدري رو دوست داشتم و اگر مي شستم سر کلاس اون خانومه نمي تونستم سر کلاس اونام بشينم... اونوقت خيلي بد مي شد که ...

    پاسخ

    اه پو ميشه ديگه منو ياد شيمي نندازي؟ ميشه ؟ خواهش مي کنم . منم شيفته ي کلاس شفيعي بودم ... آخه تو سر کلاس اون خانومه نشستي ... حالا دس !
    هدي جون
    عاشق نوشته هاتم
    پاسخ

    ممنون


    نکته ي دوم اينه که روسري عسلي رو نمي پوشن!

    سرشون مي کنن!

    چرا تو جمله ها رو غلط غولوت مي گي؟

    پاسخ

    همين که نگفتم روسري رو پاشون مي کنن ، بايد به افتخارم کف مرتب هم بزني پو . جمله رو از وبلاگم کپي کردم، به جاي لباس نوشتم روسري ، ولي يادم رفت فعلو تغيير بدم . حالا تو هم هي ايراد بني اسراييلي بگير . باشه؟


    من مث تو نيستم که پيرهن سبز بپوشه چشمام چمنزار بشه....

    مي تونيم اين بحث روسري و عسل رو همين جا ببنديم و راجع به اين صحبت کنيم...

    اممممممممم... مثلا....

    مي توني تو بگي راجع به چي حرف بزنيم!

    آهان مثلا راجع به جامعه شناسي!

    و اون سران اجلاس کوفتي که باعث شده امتحان بيفته وسط سفر مشهد ما!

    امروزم مدرسه اس ام اس زده! که واسه اجلاس که تعطيل ميشه کلاساش رو انداخته وسط سفرمون که مي خواستيم بريم اراک!

    منم با خودم گفتم که کور خونده! و امکان نداره من يه بار ديگه چيزي رو به خاطر اينکه اينا هر وقت دلشون مي خواد کلاس و امتحان و ميذارن کنسل کنم؟

    معلومه عصبانيم هو؟

    عصباني نيستم...

    خستم...

    پاسخ

    اه آره بابا پو ، ما هم چهاردهم تا بيستم امتحان داريم . که مي خواستيم بريم شمال، کنسل شد . اي بترکي تغيير رشته ي کوفتي!يعني سر کلاس جامعه تمام مدت داشتم به فلفل اينا که يه سال با اين خانومه کلاس داشتن حسرت مي خوردم . حالا خيال نکني روسري رو يادمه ها . لعنت بر اجلاس سران !


    نه اتفاقا...

    از همون ترکيب شکنج و شکنجه خوشم نيومد که پشت سر هم اومده بودن.

    هو!

    سعي کن بفهمي که عسل و روسري دو تا موضوع کاملا مربوط به همن! تو وقتي تو يه صفحه هم راجع به عسل مي نويسي...

    واقعا قصدت چيه؟

    پاسخ

    *پولي عينکي خوش قلب* الان کاملا متوجه شدم ! مطابق اصل انتظار قانون وبلاگم ، چشم هاي من عسلي مي شوند، وقتي که تو روسري عسليت را مي پوشي . چشات عسلي شده حالا؟؟


    يعني چي حواست به من نبود؟

    اصلا يعني چي که حواست به من نيست؟

    چرا نبايد حواست به من باشه؟

    من چند دفعه اومدم اينجا تذکر دادم که اين مباحث رو مطرح نکن قلبم رو به درد مياري؟

    نه بگو چند دفعه گفتم؟

    بعد حواست نيست؟

    حالا عسل رو مي بخشم...

    ولي ديگه روسري رو نه ....

    پاسخ

    بابا عسل که ديگه مرتبط با اين بحثا نبود پو ، گير بي خود مي دي هي ! ولي خدايي با اون جمله ي روسريه حال نکردي ؟ نه خدايي پو ؟ ترکيب شکنج و شکنجه رو کيف نکردي؟ خداوکيلي پو ... !

    باز دوباره بحث روسري و عسل و اينا رو باز کردي احساسات منو به بازي بگيري؟

    نه بگو...

    قصدت چيه؟

    پاسخ

    آخي پو ! اصلا حواسم به تو نبود :))
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ يكشنبه 22 مرداد 91 نوشته (س ج د ه) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.