شمیم سبز

شرح ِ شطحیات زهرآه

اسمت را گذاشتند عشق

    نظر

به تو بها باید داد ،‌
تو را بزرگ باید کرد،
به تو باید بالید ، مباهات ورزید ، افتخار کرد ،
تو کم چیزی نیستی.
نمی فهمند آنان که تو را کتمان می کنند ،‌آنان که تو را می پوشانند ، آنان که فکر می کنند تو یک مرحله ی گذرایی از این زندگی. آنان که نمی فهمند – و نمی توانند بفهمند- که تو جاودانه ای . تو تمام نمی شوی. تو به دریا می مانی ، به اقیانوس ... دیوانه اند آنان که تو را برکه می انگارند و خیال می کنند تو خشک می شوی.
در همه جا ‌نشانه ای از تو به جاست.لابد کورند آنان که این همه نشانه را نمی بینند.
تو همانی که در چشم های لیلی جای گرفتی و مجنون را زمین زدی. مجنون تو را که در چشم های لیلا دید ،‌دل از کف داد...
در سینه ی حافظ ، این تو بودی که جوشیدی و دست های او را به نوشتن چنین دیوانی وا داشتی.
تو بودی که غرور زلیخا را شکستی و تو بودی که قلب های سرد هزاران عاقل را گرم کردی ، و نرم کردی.
تو شوری ، تو نشاطی ،‌تو هیجانی ، تو وصالی ،تو شیرینی ،   تو آرزویی ، تو فریادی...
تو آرامشی ،‌تو قراری ،‌تو دردی ،‌تو زهری ، تو هجرانی ، تو سکوتی ... 
اسمت را گذاشتند عشق .
اگر تو نبودی ،‌هزاران خوبروی دلفریب ، دامن کشان از مقابل دیدگان همه عبور می کردند ، بی آن که دلی بلرزد ، یا دلی بریزد...
اگر تو نبودی ،‌در تلاقی نگاه ها و خیرگی چشم ها ، هیچ قلبی زیر و رو نمی شد و هیچ سینه ای از حرارت ذوب نمی گردید...
تویی که زانوان مردانه ای را به ارتعاش وا می داری ، و تویی که عاقلی را به وادی جنون می کشانی ،
تویی که فراق را سخت می کنی ، و تویی که در پیاله وصال شهد شیرین می ریزی...
با حضور توست که چشم ها جام شراب می شوند ، عالمی را مست و خمار و آشفته می کنند و جهانی را بیچاره و آواره و درگیر...
تو اگر نبودی ....
پس نمی فهمند- و نفهمند- آنان که تو را کتمان می کنند ، می پوشانند و آنان که تو را پوچ می انگارند و هیچ می پندارند . و آنان که خیال می کنند تو تمام می شوی ، آنان که نمی دانند تو جاویدی ، تو می مانی .
تو را نباید پنهان کرد ، تو را باید جار زد ، فاش کرد...


قبول؟

    نظر

خنده ات نمی گیرد
اگر بگویم
امروز
یک دفعه
ناگهان
بی خود و بی مقدمه
به سرم زد
که : از اول شروع کنم
که خوب شروع کنم
و خوب پیش بروم
دلم خواست که تو همراهم باشی

دلم خواست که با تو باشم ، همیشه.
قبول؟


چهارشنبه سوری...

    نظر

راز هستی همه در چشم شما پنهان است
لحن داوودی تان درد مرا درمان است
ای که آغوش شما قبله ی عالم آقا
دیدگان ترتان چشمه ی زمزم آقا

...
امشب ای مونس جانان ، چه قدَر تنهایید
ساکن خلوت غمناک دل صحرایید...


آسمان

    نظر

...هوا خوبه ، جون میده برا پرواز...
حالا دستتو بده من ... بیا پرواز کنیم ، بیا اوج بگیریم . تو خوب بلدی پرواز کنی ،‏تو خیلی واردی.
حال میده آدم با دوستش پرواز کنه ، نه؟


من و تو

    نظر

من در این دایره سرگردانم
تو ز من سیر شدی می دانم
تو مرا در پی خویشت بکشان ،
من به تو می مانم.
تو ز من روی بگردان اما
من به عشق رخ تو بهر دلم شعر حزین می خوانم...

 

                        


دوباره قصه ی دیوانگی و شیدایی

    نظر

دوباره قصه ی دیوانگی و شیدایی
دوباره مستی و دلدادگی و رسوایی
خدا که طرح رخت را کشید با خود گفت 
تبارک اللَه از این یوسف تماشایی !
نگه به سوی تو افکند و بعد زمزمه کرد
چه احمدی !‌چه رسولی !‌چه یار زیبایی !‌
چه چشم های خماری ، چه زلف مشکینی !
چه خنده های ملیحی ،چه قد رعنایی !‌
تمام خلقت من از قبیله ی مجنون
در این میانه عزیزم ، تویی که لیلایی
ز جذ ْبه های دم تو شفا گرفت عیسی  
تو صاحبِ نفسِ تازه ی مسیحایی
تویی بهانه ی افسونِ نغمه ی داوود
تو یوسفی و جهان، عاشق زلیخایی
اگرچه علت هستی وجود ناز تو بود
تویی که همدم آوارگان صحرایی
تو هم نشین یتیمانی و پیمبر مهر
چقدر در ره معبود خود شکیبایی
دریغ ، مردم دنیا تو را نفهمیدند
شدی اسیر جهالت ، خدای دانایی!
و سنگ بر سر نازت زدند نامردان

تو گرچه عشق خدایی ولی چه تنهایی ...   


کاش زودتر ظهور کنید...

    نظر

کاش زود تر ظهور کنید ،
آن وقت ما سرمان را بلند می کنیم و شما را نشان می دهیم ومی گوییم این همان مهدی نازنینی است که گفته بودیم یک روز می آید ...
در مدرسه دیگر دعای فرج نمی خوانیم ، دعای سلامتی تان را می خوانیم .
چه خوب می شود !‌
شب ها نگاه در نگاهتان می دوزیم و می گوییم:‌
-  شب به خیر آقا !
- 
 خوب بخوابید آقا!
- 
خواب های خوب ببینید آقا! 
تصورش هم قند در دل آدم آب می کند ، کاش زودتر ظهور کنید .
آن وقت روزهایی مثل امروز ،‌ما می آییم خانه ی شما و ولادت جد عزیزتان را تبریک می گوییم .
چه خوب می شود!
روزهای جمعه حتما شما نماز جماعت را می خوانید ،‌ چه کیفی می دهد نماز خواندن پشت سر شما ...
بعد ما یاد جمعه های الآن مان میفتیم و یاد غروبهای دلگیرش ، و هزار بار خدا را شکر می کنیم که شما بالاخره آمدید...
کاش زودتر ظهور کنید آقا ...
کاش زودتر بیایید...
آن وقت...
چه خوب می شود ! ...