سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شمیم سبز

شرح ِ مکاشفاتِ یک قلمِ پنج ساله...

و خوب یادم هست...

    نظر

از در اجلاس که می زنم بیرون، هرچند هوا خنک و خوب است اما مثل دو سال پیش باران نمی بارد. مثل دو سال پیش پولی کنارم قدم نمی زند. مثل دو سال پیش نمی روم دانشگاه که کارت دانشجوییم را بگیرم و مثل دو سال پیش، قرار نیست فردا به هم مَحرَم بشویم.
قرار نیست تو برای اولین بار _توی بی آر تی_ بهم پیامک بزنی که: خانوم من کجاست؟
و من دلم بریزد از حجم این اتفاق سنگین که دارد توی من می افتد و باورش سخت و بوییدنش شیرین است.
***
عطر پاییز و حال و هوای خوش سال نود و سه باید کش بیاید وسط پیاده رو و من دلم بی جهت شور بزند.
بی دلیل نگران بشوم و این نگرانی را تا شب توی کوله ام بغل کنم و بعد،
خواب رؤیای فراموشی هاست.
همین

#گذشته