سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شمیم سبز

شرح ِ مکاشفاتِ یک قلمِ پنج ساله...

قاعده،بی قاعده !

    نظر

هق هق، امان شاعری ام را بریده است
آهوی بی قرار سرودم رمیده است
مرغِ شکسته بالِ تمامِ ترانه هام
از خانه ی گرفته ی من، پر کشیده است
نقـّاش، روی بوم شقایق دل مرا
با رنگ سرخ ، با قلم غم کشیده است
آن بی خبر که دوش به دلداری ام نشست
آیا کمی شراب غمم را چشیده است؟
دیگر رمق نمانده برای دلم عزیـــــــــز
ازآن زمان که قافیه ام ته کشیده است
باید دوباره شعر جدیدی شروع کرد
باید تمام قاعده ها را زد و شکست

من آرزو دارم شبی-دزدانه-سند ازدواج پول و پروانه را خط خطی کنم!

بعد نوشت : فقط ، امیدوارم قاعده ای را که به هم زدم ، فهمیده باشید .