حرم می سازیم برایت ...
ما از قافله ی عشق تو جامانده ایم و دیر در این دِیر پا نهاده ایم .
ما اگر زودتر می آمدیم سحوری در خانه ات را می کردیم ، نه این که به یاد فاطمه خانه ات را به آتش بکشیم ...
ما اگر بودیم خاک پای نازنینت را توتیای چشم های بی مقدارمان می کردیم و به هستی می بالیدیم از چنین سعادتی .
ما عادت به زهر در جان معشوق ریختن و پاره پاره کردن جگر نداریم ، ما اگر حضور حزنی را در چشمهای امام احساس کنیم جگر خودمان پاره پاره می شود ...
ما هیچ وقت حرم عزیزمان را خراب نمی کنیم ،
ما هتک حرمت نمی کنیم ،
ما دشنام به مادر نازنین سادات نمی دهیم ،
ما نمک روی زخم کهنه نمی پاشیم ، قصه ی در و دیوار را تازه نمی کنیم و دست های خدایی شما را به یاد دست های علی مرتضی با طناب نمی بندیم ،
...ما دیگر چقدر چشمهای اشکبارمان را بدوزیم به بقیع غربت شما و در آرزوی یک حرم کوچک بسوزیم و بگدازیم ...
ما دیگر به انتهای وادی صبر رسیده ایم .
شما خودتان دست هایتان را بالا بیاورید و از خدا ، ظهور مهدی منتقم را طلب کنید ...