سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شمیم سبز

شرح ِ مکاشفاتِ یک قلمِ پنج ساله...

غم

    نظر

از قزوین که بر‌می‌گردیم، غش می‌کنیم روی تخت. داریم از خواب می‌میریم ولی مودم را روشن می‌کنیم و مشغول موبایل‌هایمان می‌شویم. مشغول کانال‌ها، تبلیغات، خبرها. چندین ساعت غرق می‌شویم در دنیای مجازی و خواب از یادمان می‌رود.
...
میان بحبوحه‌ی این حرف و حدیث‌ها، وسط تب و تاب بحث‌ها و راست و دروغ‌ها، وقتی که از تهمت‌ها و مغلطه‌ها دلم می‌گیرد، وقتی اخم و اندوه از انبوه بی فکری‌ها و بی بصیرتی‌ها میان ابروهایم گره می‌خورند، وقتی تقلای حقارت‌آمیز عده‌ای برای چنگ زدن به قدرت را می‌بینم و بوی گند تزویر و دورویی و ریا به مشامم می‌خورد و حالم را خراب می‌کند، وقتی صدای بی انصافی توی‌ گوشم می‌پیچد و پکرم می‌کند،

  به آن زن جوانی فکر می‌کنم که شبانه راهی خانه‌ی مهاجرین و انصار شد، تا برای کاندیدای مظلومش رأی جمع کند...
: (