دلتنگی
دلم تنگ شده فاطمه. برای تو، برای خودم، برای عشق، اضطراب، گریه. برای مرگ.
بوی تعفن زندگی را میبلعم و نمیفهمم هیچ وقت، که باید دوستش بدارم یا نه. دلم برای خاطرات سوخته و کلمات سرشار از احساسات خودم و او تنگ شده. دارم از خودم بالا میآورم. دلم برای دلشوره، برای معصومیت تنگ شده. برای شعرهای تازه، برای غصه های پاک.
کاش احمق بودم و نمی فهمیدم. کاش عقل نداشتم. کاش میمردم. کاش بزرگ نشده بودم. آخرش هم آلودهی دنیا و زندگی شدم در حالی که میدانستم تا چه اندازه کثیف و دروغ و عروس هزار داماد است...