سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شمیم سبز

شرح ِ مکاشفاتِ یک قلمِ پنج ساله...

اینجا

    نظر

اشکهای بی وقفه ام  را اگر با در آغوش کشیدنم آرام نکرده بودی ، شاید امروز اینقدر بی قراری ات را نمی کردم . با دل دیوانه ام چه کار کنم ؟ تو بگو ... با دلم چه کار کنم؟
با دلم چه کار کنم که دارد دیوانه می شود ؟
اینجا اگر بیابان بود ، بی گمان هروله کنان می دویدم و داغ دلم را دیوانه وار بر سر کویر هوار می نمودم.
اگر کوه بود ، سر می کوبیدم بر صخره ها و خودم را می کشتم .
دریا اگر بود ، دست و پا میزدم توی آبهایش ، و آغوش می گشودم برای موج هایش . به امید اینکه یکی از همین موج ها تو را به دست هایم هدیه کند ...
اینجا ولی ، نه دریاست ، نه کوه و نه کویر . اینجا اتاق تاریک من است .
اینجا هق هق گریه های من را بالش کوچکم خاموش می کند ...