• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : مي نشينم كنار حوض ...
  • نظرات : 19 خصوصي ، 46 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام عليكم

    اين نوشته ات رو كه خوندم ياد نوشته هاي خودم در دوران راهنمايي افتادم البته تو خيلي قشنگ تر مي نويسي.

    آن زمان من قسمت نقدهاي ادبي مجلات را كامل مي خواندم از همان ها كه راجع به كارهاي نويسندگان نوجوان به طور جزئي و خط به خط و با حوصله نظر مي دهند و اين نوشته ها خيلي كمكم مي كرد و دوست داشتم كه كسي هم راجع به كارهاي من همين طور نظر بدهد ولي حوصله پست كردن كارهايم را نداشتم. چون خودم خوشم مي آمد فكر كردم شايد تو هم بدت نيايد كسي راجع به كارت نظر بدهد به همين خاطر با اجازه چند جمله اي مي نويسم.

    به اين ابر ها بگو اين قدر وسط حرف هاي من روي ماه تو را نپوشانند ، اعصابم خرد مي شود .

    تعبير قشنگي بود به خصوص كه به صورتي ماهرانه مخاطب را نشان مي داد.

    خدا همين جا كنار حوض نشسته...

    خيلي زيبا!

    کجا ؟ کجا مي روي .... ؟ .... تو هم ؟ تو هم مرا گذاشتي و رفتي ...؟ ....باشد ، برو بي معرفت ... برو ... اشکالي ندارد.

    يك مقدار بي رحمانه با ماه رفتار نكردي؟ او كه نمي رود فقط آن قدر متواضع است كه در مقابل خورشيد به خودش اجازه عرض اندام نمي دهد. البته جمله آخر كمي از بار ناراحتي و ضربه اين جمله را گرفت:

    اين جا لب حوض يكي كنار من نشسته...

    پاسخ

    ممنونم . استفاده كردم ...