از پله هاي حرمت كه مي خواهم پايين بيايم انگار نيرويي نمي گذارد. بين الحرمين را به شوق حرم تو دويده ام. نفس بريده ام و تشنه ام .... تشنه ...
هدي جان اين نظر مال شما نيست چشماتو برگردون:
سلام معلم انشا قديمي لطفا به منم سر بزنيد. ممنونم.
اصلا هم اردو جات خالي نبود.
خودت پاي تلفن بهم قول دادي.
خيلي بدي.
ديگه نه من نه تو...
خيلي خيلي باهات قهرم.
شدي عين ياسي
مي دوني که منم دل خوشي از اون ندارم.
پس با تو هم قهرم.
بدرور هدي...بدرود...
همچين مي گي باهات قهرم انگار من باهات قهر نيستم.
مگه قول ندادي نظر ها رو درست كني؟
سلام هدي جان
منم آرزوي مريم خانم را برات تكرار مي كنم : شعر گفتنت براي اهل بيت سرنوشت شاعران پذيرفته شده ي اهل بيت را داشته باشه، الهي!
