• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : شب نوشت
  • نظرات : 1 خصوصي ، 18 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    واي هدي من بعضي اوقات انقدر حرف مي زنم ک هم زبونم خواب مي ره هم مغزم ...
    منم آرزو دارم يکي تو خيابون حالش بد بشه و من همين طور ک دارم رد مي شم يه دفعه برم و نجاتش بدم و بعد با بي تفاوتي تمام راهم و بکشم و برم
    يا اين ک توي يه روز باروني و سرد توي زمين چمن واقعي فوتبال لازي کنم
    يا اين ک ازين جاسوساي خفن بشم واي هدي....
    پاسخ

    مي شناسمت خودم !‏ آدم اگه زينب سادات باشه ،‏مايكلم ديده باشه ، هيچ بعيد نيست ازش كه يه همچين آرزوهايي داشته باشه ... ببينم ،‏احيانا دلت نمي خواد بري كسي رو از زندان فراري بدي ؟ هوم؟ :))