هو کوچولو...
يادته کنار شوفاژ اينو برا من و نرگس و متي خوندي؟
هممون داشتيم مي لرزيديم؟
اون قسمتشو بگو که ميرين کنار شومينه مي شينين يک دل سير همديگه رو ببينين...
بگو...
اين شعر آخر مغز منو مي خوره هو... مغزمو خواهد خورد...
حالا لطف کن همشو واسم بفرست.
بفرست ديگه هو... :(
يادته هو کوچولو؟
پاييزه اما داره برف مي باره...
من و تو و آسمون و ستاره...
شايد خودخواهي باشد ...
که مي داند !
من اما اين جور وقت ها تا چند وقت همين طور دلم براي خودم و دل سوخته ام مي سوزد !