• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : آيينه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سولي هو... گريه نکن.

    مي بيني؟ ساعت پنج و نيم صبحه و من از ساعت سه و نيم بلکه زودتر بيدارم که کاراي روان شناسي و زبان و خانوم قاسمي ام رو بکنم و بلند شم برم مدرسه! از همون موقع هم عبارت: اين شعريه از محصولات سوم ب ي سال 89 افتاده تو دهنم و خيال بيرون رفتم نداره!

    هو در درجه اول گريه نکن... در درجه ي دوم ديگه هيچ گاه سراغ اون شعر غم پنهاني نرو چون مسلما ديوونه مي شي.

    در درجه ي سوم اعتماد به نفس داشته باش دختر! کيه که اصلا بهتر از تو شعر بگه؟ اصلا بايد همه ي کتاب تاريخ ادبيات رو بندازن دور به جاش شرح تحليل و تفسير زندگاني تو و تاثيرش بر شعرات رو بگن؟ خوب نيست هو؟

    اگه اين طوري بود خيلي خوب مي شد. موقعي که همه داشتن تاريخ ادبيات مي خوندن من پام رو مي نداختم رو پام تماشا مي کردم چون همه ي اون قسمت هايي از خاطره هاتو که تعريف کردي رو از حفظم! اون قسمتي هم که تعريف نمي کني بي شک تو کتاب نمي نويسن... مگه نه هو؟

    چند وقت پيش ياد اون خاطره ي شرکت و روز آخر سال دوم راهنمايي افتادم که ميليارد ها بار واسم تعريف کردي! يادته هو؟

    راه مان دور و دلمان کنار همين گريستن است ... دوباره اردي بهشت ... به ديدنت مي آيم ..

    ارديبهشت خيلي زود تر از اين حرفاس هو...

    اذان صبح دادن. من ميرم نمازمو بخونم! مي بيني زندگي رو؟ جغد شدم!

    پاسخ

    پو يادته اون روزي که مدرسه جشن بود ؟ رفتيم مدرسه ... ؟ ... يادته مي گفتي من جغدم؟! :)

    به قول خانوم صادقي مون. (صادقي من و تو هو...! فقط صادقي ما! قاسمي بقيه. مگه نه؟)

    بما هو پوف؟ :دي

    پاسخ

    پو ، هر بار که فلسفه ي هنرو مي خونم ياد تو ميفتم ... فرق هنرمند با آدماي ديگه ... در اينه که ... هنر مند پرده از لايه هاي نهاني هستي بر ميداره ... عين تو ... عين من ... خودشيفتگيه که خودمو شاعرهنر مند مي دونم ؟... دلم ميخواد خودشيفته باشم ... چن وقته فک مي کنم شعرام خيلي سطح پايين و بي خودن ... ديگه اون خودشيفتگي قديمو ندارم ... مي فهمي پو ؟ ميشه بهم انرژي بدي ؟ ... حالم خوش نيست ... دارم هذيون مي گم ... يادته يه قسمت تو کتاب ادبيات بود که فرق شاعر و نويسنده رو با آدماي ديگه مي گفت ؟ ... يادته چه حالي مي کرديم ؟ ... به هم لبخند مي زديم و شنگول و شاد مي گفتيم : ما رو مي گه ها !


    مـــي دانـــم تـــا پــلـــک بــه هــم بـــزنـــم...
    مـــي آيــي ؛ بــا انــار و آيــنـــه در دســــتــ هــايــتــ.... !!
    بــه قــول ِ شــــاعــــر... :
    من خواب ديده ام...

    سولي هو...

    پاسخ

    اوف پو ... انار ... آيينه ... اوف ! ... يکي منو دريابه ... پو ... من نيم ساعت پيش کتاب تاريخ ادبيات رو باز کردم و اومدم شروع کنم به خوندن ... الآن دقيقا نيم ساعت مي گذره و من تمام اين نيم ساعتو داشتم برا خودم اون شعر داستان غم پنهاني من گوش کنيد رو مي خوندم... خدايا ... پو ... حالم خوش نيست ... ميشه بهم بگي : گريه نکن هدي ... راه مان دور و دلمان کنار همين گريستن است ... دوباره اردي بهشت ... به ديدنت مي آيم .. اوف ! پو ... اردي بهشت که خيلي ديره ... من تموم مي شم تا اون موقع ...... :(
    + آينه 
    همش مال خودته،مطمئن باش
    بقيه خيال خام مي کنند...........
    پاسخ

    قول قول؟ :)
    + هزار 
    تمام فقط مال خودم بودن ها خيال خام است...
    اتفاقا تکرار در يکي از هزار تکه ي دل آدم براي خودش لطف ديگري دارد !
    پاسخ

    تو يكي از صفحات زبان فارسي اول ، عكس يه مرده بود كه داشت چاله هاي كوچه رو پر آب مي كرد . يادت مياد ؟ ... ميخواست ماه رو به وسعت غم هاش تكثير كنه ... اين قضيه ي آيينه ي شكسته ، ياد اون ميندازتم !
    + خال معين 
    برا همينه که هميشه بهت ميگم: بسي خيال خام!!!

    حتما بايد اون آينه ي بنده خدا رو مي شکوندي؟ زورت به يه آينه رسيده؟ گوش نميگيري که....
    پاسخ

    زهي قشنگ تر نيست ؟ ... زهي خيال خام ... زهي خيال باطل !/الآن اوج ابراز احساسات تونه ؟‏ !
    پوف ...




    پاسخ

    ما معنا : پوف ؟!