• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : پنهان
  • نظرات : 3 خصوصي ، 53 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    مي دوني چيه؟

    منم دقيقا همين احساس تنگي نفس رو اونجا مي کردم.

    اونجا همش يا گرم بود. يا سرد. هيچ وقت هم باد خنک توش نمي اومد. هيچ وقت... ولي هميشه وقتي مي دويدم سمت راهنمايي يه باد خنک مي خورد تو صورتم من عشق مي کردم....

    بعد کلي با خاطره هام باي باي مي کردم... هعي هو....

    پاسخ

    آره پو ،‏ چقد خوب بود راهنمايي ... چقد خوب بود . بهشت بود اونجا . بهشت ... حافظ چي مي گه ‏:؟ مي گه باغ بهشت و سايه ي طوبي و قصر حور ، با خاك كوي راهنمايي برابر نمي كنم ... مگه نه پو ؟ ... دلم مي خواد با اسكيت بدوم تو راهروي جلوي معاونت و راهروي دبيران ،‏ بعدهي هووراااااااااااااااااااااااااااااي بلند بكشم و صفا كنم ! و هي هواي خوش بو و خوش مزه ي راهنمايي رو ببلعم و همه ي ريه هام رو از عطر خنك خاطره هاي خوبم پر كنم . نفساي عمييييييييييييييييييييق .... عمييييييييييييق ...