رد نشو از ميان قبرستان ، مرده ها را تو بي قرار نکن چادرت را به روي خاک نکش ، روحشان را جريحه دار نکن
از قدم هاي نرم تو بر خاک ، تنشان توي قبر مي لرزد دست بر سنگ ها نزن بانو ، به تب و لرزشان دچار نکن
دلبري را به ياد باد نده ، گوشه ي زلف را به باد نده جان من ! جان من به مو بند است ، قبض روح مرا دو بار نکن
عينک دودي ات پر از معناست ، چهره ات با خسوف هم زيباستپشت آن تاج گل نشو پنهان ، ماه من ! با گل استتار نکن
باز کن لب که وقت خيرات است ، ذکر ، شادي روح اموات است زندگان هم نگاهشان به تو است ، شکر و قند احتکار نکن
در نگاهت غرور مي بينم ، اينقدر بد نباش شيرينم ! سوي فرهاد هم نگاهي کن ،خسروان را فقط شکار نکن...
قاسم صرافان
خوش به حالتون که فاصلتون با عاشورا فقط 14 قرنه. فاصله من که بيش از اينهاست. اصلا از جنس زمان و مکان نيست! شايد از جنس خودمه!
التماس دعا
راستي وبلاگ زيبايي داريد. موفق باشيد.