دلم مي خواد بنويسم هو...
دلم نوشتن خواست...
الو تو دفترچه اش نوشته بود:
شاهرگ کلامم را بريده اند... سکوتم بند نمي آيد...
واي فکر کن هدي سکوت مثل خون از گوش هات بزنه بيرون... وااااااي چه قدر نفرت انگيزه...
چه قدر از اين شکلک لبخند ياهو مسنجر بدم مي ياد. خيلي مصنوعيه هي مي خواد زور بزنه به روم بخنده! لابد شاهرگ کلام اونم بريدن.. سکوتش بند نمي ياد... بعد داره ماهيچه هاي صورتش رو با فشار بي اندازه اي مجبور به بالا اومدن مي کنه و اين شکلي ميشه که من ازش بدم مي ياد...
يعني لبخند هاي منم اين شکليه؟