كافيه فقط روي اين شماره ي 2 گوگولي کنار صفحه کليک کنم تا غم عالم رو سرم خراب شه...
اگر مي خواي کليک مي کنم دو تايي بشينيم با هم گريه کنيم...
الحمدلله پايين صفحه رفت يه صفحه ي ديگه...!
قربون خودم برم...! چرا از اول به ذهنم نرسيد هي نظر بدم كه بره يه جاي ديگه؟!
خب من كلا مدتي هست كه ذوق نويسندگي ام كور شده...
البته اگر ذوقي داشتيم...!
نگاه كن هدي از پيري به مرگ رسيديم...
من نبايد برم پايين اين صفحه...
دارم ديوونه مي شم!
شعر هم فکر نکنم از سهراب باشه.
قيچي که مي گه ريحانه نوشته(خيـــــــــلي قشنگه!)
مثل اين که همه تو اين دنيا بلدن بنويسن جز من!
هو....
هر دفعه كه مي رم پايين اين صفحه قاطي مي كنم...دلم مي خواد در و ديوار رو خرد كنم. مونيتور رو بتركونم...آسمون رو زمين بيارم...
ببين من دلم يك شنبه مي خواد نه اصلا ...
اي بابا يك شنبه هم يك شنبه هاي قديم !!!!
من هم زير آسمان بلند هستم.
راه مي روم،
نفس مي كشم،
من هم اين روز ها زياد دلم مي گيرد،
عادت مي كنم به تنهايي،
كنار مي آيم با بودن،
طي مي كنم با زندگي،
گذر مي كنم از اتفاق،
دلم فرياد مي خواهد، و يك سكوت عميق، تبسمي طولاني....
سولي هوياي من!
خوبايو؟!
تا ساعت يه ربع نه خواب بودم...نمي دونم چه حـــــــــالي داد....
راستي يادم رفت بگم!
مطلبت عالـــــــــــــــــــــــــي بود...!
در وصف كي بود كلّك...؟!
سلام عزيزم!
خوبي من امروز آپ كردم!
هي...!
كاشكي يكي ما رو هم درك مي كرد
كاشكي منم مي تونستم تو بغل يكي گريه كنم!
هدي من عاشق ريحانه نيستم!
خسته شدم از ترحم!
مزخرفه اين وضعيت...!
تنها شعر تو بود كه آرومم مي كرد آخه مثل حال من بود
من آپش كردم برو نگاه كن!
ايرادي نداره نظرمو عمومي اش كني!
هدي من خسته شدم...
ميخوام عين بز بشينم گريه كنم....
حوصله ي هيچ كاري رو هم ندارم...
دارم ميرم آپ كنم بيا نظر بده پليز...
چرا پارسي بلاگ شكلك كوبيدن سر به ديوار نداره؟!