سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شمیم سبز

شرح ِ مکاشفاتِ یک قلمِ پنج ساله...

اشک های تو ، بوی باران می دهند ...

    نظر

دوست دارم بخندم . نه از این خنده های همیشگی که پشتشو هاله ی اندوه پوشونده ، نه !

دوست دارم از اعماق وجود بخندم ، نه از این خنده های همیشگی که از سر اجباره و به خاطر هیچ .

دوست دارم بخندم . نه از این خنده های همیشگی و بی صدا . دوست دارم قهقهه بزنم . از خوش حالی فریاد بکشم . جیغ بزنم . دور خودم بچرخم . بال در بیارم از خوش حالی ...

دوست دارم وقتی دارم می خندم و دور خودم می چرخم و از شادی فریاد می کشم ، گریه کنم ...

دوست دارم گریه کنم ....

دوست دارم از خوش حالی گریه کنم . دوست دارم عقده ی این همه دلتنگی رو تو این گریه های شاد بریزم بیرون ... دوست دارم از شادی اشکام به هق هق بیفتم ...

دوست دارم انقد گریه کنم که مست شم ..... و پلکام آروم بیان روهم ...

می خوام شیرین ترین رویای هستی رو تجربه کنم ....

و بهترین خواب دنیا رو ببینم .

اشک هاش که رو صورتم می چکه ، بوی بارون میده ...

دوست دارم وقتی چشمامو باز می کنم سرمو گذاشته باشم رو زانوش و من بهترین خواب دنیا رو ، روی پای نازنین ترینم  دیده باشم...

دوست دارم چشمامو که باز می کنم ، از آرامش اشکای مهربونش آروم شده باشم .

دوست دارم دیگه هیچ صدایی نشنوم ، جز صدای نبض اون ...

دوست دارم هیچی ، حتی صدای نفس هام هم مزاحم این آوا نباشه ...

دوست دارم زمان متوقف بشه ، تا ابد من رو پاهاش بخوابم و به طنین نغمه ی تپش قلبش گوش بدم و آروم آروم اشک بریزم ....

دوست دارم با دستای گرمش اشکامو پاک کنه و من دوباره بخندم ...

دوست دارم دیگه هیچ فاصله ای نباشه ... هیچی .... می خوام بغض های فروخورده ی این چند سالو تو آغوش اون باز کنم ...

دوست دارم چشمامو که باز می کنم ، مجنون طراوت بوی بارونش شده باشم ....

 دوست دارم چشمامو که باز می کنم ، تو خلا رایحه اش گم شده باشم ....

دوست دارم چشمامو که باز می کنم تو شمیم سبزش مست شده باشم ....  

......

کاش اصلا چشامو باز نکنم .....

کاش این رویا هیچ وقت تموم نشه ....

کاش دیگه از این خواب شیرین بیدار نشم ...

کاش زمان از حرکت بایسته...

.........

اما ... اما چشمام که وا می شه ،

رفته ...

و من تنهای تنهام ...

و این تنهای خسته ، با این همه دلتنگی باید چی کار کنه ؟...

................

اگر می خوای بری نازنین ، پس چرا دیگه به این غریب سر می زنی و نمک روی زخمش می پاشی ؟

چرا داغ این قلب شرحه شرحه  رو تازه می کنی ...

این بار رفتی ....

اما بار دیگه که می آی ، بمون ...

بمون مهربون ....

......

راستی !‏

فراموش نشه :‏

همچنان برا مریض ما دعا کنین