سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شمیم سبز

شرح ِ مکاشفاتِ یک قلمِ پنج ساله...

ما منتظریم ...

    نظر
 

ما منتظریم ...

منتظر شانه های تو

شانه ای که سر بر آن بگذاریم و اشک بریزیم ، گریه کنیم ، زار بزنیم ،

و از غصه ها و درد های این صباح  نا جوانمرد بی انصاف بگوییم ...

اما نه ،

قلب نازنین خود تو از این غم هاست که شرحه شرحه شده  ....

ما منتظریم ...

منتظر نگاه تو ،

چه آرامش پر شوری می بخشد  چشم های زیبای تو   ،

و چه بی قراری آرامی می دهد این نگاه مهربان  تو ،

اما نه ،

ما لیاقت نگاه آسمانی تو را نداریم

ما منتظریم ...

منتظر دست های گرم تو

اما نه ،

ارتعاش دست های خسته ی ما چیزی نیست که بتوان در برابر بزرگی چون تو با آن مقابله کرد

ما منتظریم ...

منتظر تبسم ملیح تو ای عشق تمام و ای تمام عشق

منتظر آوای دل نشین و روح بخش تو ....

ای محبت محض ...

مادر تو اگر فاطمه باشد

تو این همه دلتنگی را تحمل نمی کنی

جد تو اگر رسول عشق و امید باشد

تو در برابر این روی خراشیدن ها صبر نمی کنی

عمه ی تو اگر زینب باشد

تو نمی توانی  در برابر تازیانه های ناجوانمردی آرام بگیری  

تو اگر سلاله ی حسین باشی

نباید بتوانی این سیل اشک را ببینی و تاب بیاوری   ...

ای محبوب دوست داشتنی !

چشم انتظار ما و،

نگاه عاشقانه ی تو ...

دست بی قرار ما و،

دامن آرامش تو ...