یکی مرا دریابد ....
چن شب پیش یه شعر گفتم که نتونستم تمومش کنم . به خاطر همینه دارم دیوونه می شم . یه غزله که تو گفتن دوتا بیت اولش موندم . تو رو خدا اگه می تونین ، کمک کنین تموم شه . این هم چند تا قافیه : ایمان ، عرفان ، تابان ، بیابان ، روان ، بی سر و سامان ، بهاران ، نگران و..... این هم از شعر :
؟
؟
داغ ها بر جگر سوخته ام ثبت شده است
و غمی سخت تر از سینه ی طوفان ، که مپرس
محو از خاطر خسته نشود تصویرت
اشک ها ریخته ام در دل باران ، که مپرس
هم نشین علی و زینب و حتی حسنین
بعد تو غصه شد و ناله ی پنهان ، که مپرس
یوسف خسته ی من ، یوسف هجده ساله
قد خمیده باز می گردد به کنعان ، که مپرس
سرخی گونه ی تو سیلی آن نامرد است
لرزش دست من و دیده ی گریان ، که مپرس
دست خالی ز تمنای نگاهت هستم
من سراپا شده ام صد بیت الاحزان ، که مپرس
درد دوری و تداعی مصائب ، ای وای !
زندگانی ام برفته رو به پایان ، که مپرس
قلب من کاش که در جای تو مدفون می شد
در فراق تو شدم بی پر و بی جان ، که مپرس
.....
راستی یادم رفت بگم : خیلی خیلی خیلی به دعاتون نیاز دارم ، خیلی زیاد ....