راز رضا علیه السلام
صلای ولایت
از آن زمان که تو در نیشابور، سر از کجاوه برون آوردی و به کرشمهای، آتش شوق بر جگر سوخته خلایق عاشق زدی و صلای توحید سر دادی و آن را مأمن و پناهگاه محکم و خدشه ناپذیر خواندی، راز ورود به این قلعه را فاش کردی که تویی.از آن زمان، ما خورشید ولایت تو را در سرزمین قلبهای خویش همیشه در کار طلوع یافتیم و حیات را بی حضور تو در سرزمین خویش ناممکن فهمیدیم.
عشق ما به این خاک، تنها از این روست که تو در آن آرمیدهای و پیوند ناگسستنی دل ما به این فضای ملکوتی از این جهت، که تو در آن تنفس میکنی و رایحه شوقآفرین تو در آن میپیچد.
چه کسی میگوید که ما بی حضور تو توان برخاستن داشتیم؟
چه کسی میگوید که ما بی استشمام بوی تو، راه به حقیقت میبردیم؟
چه کسی میگوید که ما جز در پرتو تابناک تو، جستن خداوند را میتوانستیم؟
ما هنوز«اللهاکبر»های تو را با سر و پای برهنه در نماز شورآفرین عید، از یاد نبردهایم. همان طنین گرم نالههای غریبانه و مظلومانه توست که ما پابرهنگان و مظلومان در این جهان بزرگ را توان ایستادنی چنین بخشیده است.
ما از تو آموختهایم که هر جا دشمن، لباس فریب بر تن کرد، جامه خدعه پوشید، نقاب نیرنگ بر چهره آویخت، بر پشتی مکر تکیه زد و به تخت حیله نشست، با نوای اعجازآفرین «اللهاکبر»، لباس فریب را بر تنش بدریم، جامه خدعه را بر اندامش پاره کنیم، نقاب نیرنگ را بر چهرهاش بشکنیم، پشت و رویش را هویدا کنیم، از تخت حیلهاش به زیر افکنیم، به رسواییاش بکشانیم و به عزایش بنشانیم.
" سید مهدی شجاعی"