سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شمیم سبز

شرح ِ مکاشفاتِ یک قلمِ پنج ساله...

مولوی

    نظر

صبر آرد آرزو را نه شتاب
صبر کن والله اعلم بالصواب... .
روزهای خوبی با مولوی دارم. لحظات خوشی، ثانیه‌های دل‌پذیری... مولوی با من بزرگ شد... من با مولوی پیر شدم... شمس طی این سال‌ها مدام می‌آمد و می‌رفت... من پا به پای دلتنگی‌های مولوی گریه ‌کردم... پا به پای دیوانگی‌هاش ‌رقصیدم... ناامیدی که هجوم می‌آورد، مولوی بود که دستم را می‌گرفت، تردید که حمله می‌کرد، مولوی بود که بغلم می‌کرد... مولوی یادم داد که ابن الوقت باشم... که کرک جان! بنده‌ی دم باش... من اما کرک جانِ خوبی نبودم...