قیصر!
بیدار شو قیصر !
گذشت روزگار عشق و اعجاز.
بیدار شو ، و شعری نو
برای خاکستر بر باد رفته ی آرزوهامان بسرای .
بیدار شو قیصر ؛
که تمام شد نام تازه ی دیوانه وار ما .
طی شد راهروی کوتاه و باریک .
و پژمرد ، آن گل ها که بر میله های سرد فلزی روییده بود.
آه ، بلند شو قیصر .
بلند شو و شعری دیگر،
برای جنازه ی یخ زده ی رویاهامان بسرای ...
http://www.shereno.ir/3340/3058/34520.html