سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شمیم سبز

شرح ِ مکاشفاتِ یک قلمِ پنج ساله...

کودکانه

    نظر

دوست دارم تک تک شان را کنار خودم بنشانم ، بگویم دل های شان را پهن کنند رو زمین . بعد با هم بررسی کنیم ببینیم چی پیدا می شود تو دل هر کدام . آرزوهای قشنگ معصومانه ی شان را بچشم و دغدغه های  شیرین شان را بو کنم . دوست داشتن های شان را لمس بکنم و گفتگوهای شان را بغل بگیرم .

دوست دارم جدا شدن اشک آلود زهرا را ببینم ، از باباش . و بهانه گرفتن های هر روزه اش را ، هی تماشا کنم .
رو پنجه ی پا بلند شدن زهرای دیگری را نگاه کنم ، و تقلا کردنش ، و بالا پریدنش . برای فشردن زنگ مهد .
دوست دارم با همه ی همه ی وجودم به صورت خندان و چشم های سبز فاطمه لبخند بزنم و لپ های با نمکش را بین دست هایم فشار دهم .
بعد بنشینم و گوش به خاطره تعریف کردن دوست داشتنی اش بدهم .
. . .
من بعضی روزها رو صندلی کنار مهد کودک می نشینم.