یکی چشم هایش را بگیرد
و الشمر جالس على صدرک ...
سر را می برد ،
از قفا .
یعنی تا آخرین لحظه ،
که سر از تن جدا می شود ،
امام جان دارد .
یکی اما، بر تل ایستاده است و نگاه می کند.
یعنی ،
هر رگ امام که بریده می شود ،
زینب دارد می بیند ،
یکی چشم هایش را بگیرد ...
زینب الآن می میرد ...