صدای تند نفس
سکوت و بود و سکوت
که از پیاله ی لبهایمان تراوش کرد
و حیرتی که ز اعماق جان تو رویید
و حس تازه ی خوبی به قلب من خندید
و چشم من به فریبی دل تو را دزدید
سکوت بود و سکوت
که از هیاهوی دلدادگی شکست و سپس
طنین فکند در آن لحظه های شور انگیز
صدای تند نفس
صدای تند نفس های سرد بی تابی ...
و من چو سربازی ،
که در نبرد سکوتش دلی به غارت برد
به چشم های خودم افتخار می کردم!