سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شمیم سبز

شرح ِ مکاشفاتِ یک قلمِ پنج ساله...

کرشمه هم کرشمه های تو!

    نظر

می گویند نامه نوشته ای به حبیب بن مظاهر و نامه را این گونه شروع کرده ای: من الغریب الی الحبیب...

تو خبر از دل حبیب داشته ای حسین! تو می دانستی که حبیب برای یک نگاه تو جان می دهد و گرد گامت را سرمه ی چشم می کند.تو خبر از عاشقی حبیب داشته ای ...

تو می دانستی عاشق غربت معشوقش را بر نمی تابد ....می دانستی با نوشتن"غریب" چه آتشی به قلب حبیب انداخته ای و چه شراره ای بر جگرش افکنده ای ... اما آن کرشمه ای که تو  ماهرانه در این عبارت نامه گنجانده ای فقط مختص حبیب بن مظاهر نیست. تو می دانستی که تا هستی هست ، حبیب های دیگری هم هستند که غربت تو دلهای خسته شان را می سوزاند و دودمان وجودشان را خاکستر می کند...

حسین حسین حسین! تو در کدام مکتب هستی درس عاشق کشی خوانده ای ؟ تو در کدام مدرسه ی تاریخ اصول عاطفه آموخته ای ؟تو چه کرده ای که ما با قرنها فاصله اینگونه واله و شیدای تو شده ایم؟ ما به خاک پای حبیب هم نمی رسیم ، ولی تو را عجیب دوست می داریم و مجنون وار به تو عشق می ورزیم .

تو ای محبوب ترین حبیب عالم! با لطافت نگاه فاطمی ات مرهمی بر این زخم های کهنه باش که گره این درد جز به دستهای گره گشای تو باز نمی شود...