سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شمیم سبز

شرح ِ مکاشفاتِ یک قلمِ پنج ساله...

من از خیال دو چشم سیاه حیرانم...

    نظر

من از شکستگی قامت تو آگاهم ،

و از نگاه پر از حزن و از صدای پر از غم،

من از کویر لبِ تشنه ی تو مجنونم ،

و از تبسم خسته ، و سینه های پر از درد ...

من از نفس نفس و رفتن تو می گویم

از آن زمان که شکستی ،

و پای پیکر یارت ، چه سوزناک نشستی ...

من از فراق عزیز دل تو می گویم ،

و از فدا شدن چشم و دست می گویم ،

من از مصیبت عظمای عشق می گویم....

...

من از تصور عطر حضور تو مستم ،

و از خیال دو چشم سیاه حیرانم ،

و مبتلای نبرد خدای گونه ی تو ...

دوباره دیدن خورشید ، چه آرزوی محالی!

حرام باد بر این لب ، تبسمِ بی تو ،

تو می روی و دل من به عشق روءیت رویت ،

دوباره می شکند ...