من آپيدم نمي تونم تحمل كنم كه وقتي مي رم تو وبلاگ يكي اسمم بالاي همه ي پيوند ها نباشه! كه من از همه به روز ترم! ديگه از اين موجود ملعون حالم به هم مي خوره منظورم تلفنه!
صبح زنگ زده بيدارم كرده ملكي رو مي گم! ليلا!
مي خوام باهات آشتي كنم!
باشه ليلا آشتي كرديم، حالا ديگه مي خواهم برم بخوابم.
55 دقيقه باهاش حرف زدم از خوابم هم افتادم!
رمز را رد كن بياد!
واي هدي دارم ديوونه مي شم!
ليلا با مامانش رفته بيرون، تو هم كه گوشي را برنمي داري قيچي هم كه ممنوع الاينترنت و ممنوع التلفن شده!زارع هم گوشي را بر نمي داره ميرزايي هم بايد اسمش را عوض كنه بذاره خانم دائم الخواب! دارم رواني مي شم چرا تلفن زنگ نمي زنه؟
الهي بگردم! چه خوب سركار مي ذاري ها! من ... هم باور مي كنم حيف كه به ليلا قول دادم ديگه كسي را سركار نذارم وگرنه چنان...
بماند.
عين اون دفعه اي كه به شموله گفتم ليلا مرده( زبونتو گاز بگير خودت مي دوني كيو مي گم) يا اون دفعه اي كه سركارش گذاشتم كه مدرسه ام را عوض كردم و مي يام مدرسه ي شما!
حيف كه به ليلا قول دادم! و گرنه...
اوه واي ببخشيد هدي جون يادم رفت كه شما يك توهم ديگه هم توي اين وبلاگ داري نبايد بگم هموني كه خودت مي دوني زحمت خصوصي كردن اين نظر را بكش!