آره !

کاملا باور دارم!

jthil vh.....

يعني که تفاهم را ....

راستي عشق تفاهم مي آورد يا تفاهم عشق ؟

.... هعي ! نيمايي که من هم دوستش ندارم!!!!!

آره با تو بودم.

سلام هداي خوبم
هر چند تقريبا نفهميدم اصل جريان چيه
اما حس نوشتنت را دوست دارم
از اين خوشم مياد که خواننده را از همان ابتدا با خودت درگير مي کني و در آخر رهاش مي کني که خودش با خودش درگير بشه و حرفت را بفهمه. البته همه جا هم اينطوري نيستي. ولي اين نوع نوشتن را زياد ديدم توي نوشته هايت. به نظر من که اين نوع نوشتن خيلي جذاب و شيرينه.
امتحاناتت را هم خوب ميدي. يقين دارم. خانم معلمت خيلي تعريفت را برام کرده نازنين.

بر روي بام شانه ات هر وقت اندوهي نشست، در حمل بار غصه ات با شوق شركت مي كنم

هدي شرمنده .
ببين الان CD ها اين جاست . برنامه ي Dreamweaver رو مي خواي برات بيارم؟

کلا خاصيت اين روز ها همين است..

هميشه گشتن بيهوده لابه لاي پوشه،بهانه بوده و هست!

هدي برات ريختم رو CD، فراداميارم .

انگار..جسمم زير و رو شده....

قلبم ايستاده و خيره خيره نگاه ميكند..چشمم ميطپد و خون پمپاژ ميكند...

راستي مگر ديوانگي بيماري رواني نبود؟

اين که قشنگ معلومه اين روزا خوب نيستي.

ببين هدي. من هم جزوه تو رو. هم جزوه متن رو با هم جلوي چشم متن برداشتم به متنم گفتم که اين جزوه ي هديه؟ گفت آره. گفتم پس من مي برمش و مي يارم. گفت باشه. بعد شروع کرد به نوشتن ادامه ي جزوه اش!

(باورت نمي شه چه قدر خوش حالم که امتحان اون جزوه رو داديم!)

شما وانمود مي کني خوبي و خيال مي کني بقيه هم ... هستند.

حرصم در مي آيد از اين روزگار

اه

اه

اه

خستم هدي. . . . .

مرگ پايان کبوتر نيست ؟؟؟؟؟؟؟

اول ب منظورت منم؟

من جلو چش متن برداشتم به من چه نفهميدش...