• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : بي تکيه گاهم ولي شانه دارم اگر گريه داري
  • نظرات : 1 خصوصي ، 15 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فاطمه امير 
    انصافا صداست که ميماند!نمي تونم وبلاگتو بي صدات بخونم!
    +يادته اون روز اون بالا کنار آمفي تئاتر باشگاه بحث بود سر صداي تو و سنا؟!که سنا شل تره!:دي
    پاسخ

    فاطمه امير! فاطمه امير عزيزم! من به اين سفتي! ببين :) ! حالا سعي کن لااقل اين پستاي طفلکي رو با صداي محکمم بخوني ، نه با صداي شل و ول ... هرچند ممکنه خيلي انرژي بگيره ولي ارزششو داره :))
    حدايتي، به من بگو واسه چي به نرگس مي گن خمار؟
    يه چيزايي يادمه که باعث ديوانگي و اينا مي شد... حقيقت داره؟

    (چند وقت پيش که واست اس فوروارد کردم و توش نوشته بود هدايتي! چند لحظه با تعجب داشتم نگاه مي کردم که مگه حدايتي اين شکلي نبود؟ :دي اين چنين در حافظه ي تاريخي م نهادينه شده.)
    پاسخ

    رحيمي پور !نه بابا نرگس باعث ديوونگي نمي شه ... شايد با درخت گردو اشتباه کردي که مي گفتن اگه زيرش بخوابيم ديوونه مي شيم! ولي نرگس يه همچين خاصيتي نداره ! تا اون جايي که يادمه خانوم داوودي معتقد بود حالت گلبرگاي نرگس يه جور افتاده و خماريه ... برا همين مي گن نرگس خمار يا نرگس مست ...مث چشماي سعديِ خودمون(الان بهترين نمونه براي چشم خمار، چشماي سعدي بود که به ذهنم رسيد ) ولي از طرفي نرگس شکفته و بازه، و سمبل دريدگي چشم معشوق! شوخي نرگس نگر که پيش تو بشکفت/چشم دريده ادب نگاه ندارد ... :)شاعرا رنگ زرد نرگس رو نشونه ي بيماريش مي دونستن و شايد از جهت بيماري و نزاري بهش مي گفتن خمار ...
    + ( ) 
    مشکل از پست نيست ها....مشکل از ذهن من است که آدم ها را تصور ميکند بعد يک چيزي ميبند که در چار چوب آن تصوري که ساخته نميگنجد و بزور ميخواهد جايش بدهد...براي همين فقط بايد تعجب کرد

    پاسخ

    ....
    + ( ) 
    خب وقتي کلي عرض کردم تعجب يعني براي کليت پست بود ديگر:)
    البته بيشتر نظرات اين پست
    پاسخ

    چرا تعجب ؟
    + ( ) 
    تعجب!!!!
    پاسخ

    براي؟

    همراه شو عزيز،
    تنها نمان به درد، کاين درد مشترک
    هرگز جدا جدا، درمان نمي شود
    دشوار زندگي، هرگز براي ما
    بي رزم مشترک، آسان نمي شود...

    هدي ي ي ي ي ي ي... :(((

    پاسخ

    آره ... درمان نمي شود ...:(((
    + صبا 
    گفتم اي هد من از چيز دگر مي ترسم....
    پاسخ

    :)
    اين منم:
    * دزدکي ميام وبت، مطالبتو ميخونم،حظ ميکنم و بي صدا برميگردم...

    پاسخ

    تو غلام قمري غير قمر هيييچ مگو! :))
    خيلي خوب بود :)
    پاسخ

    :)

    عه... آره «دو سه تا»... خودمم شک داشتم اتفاقا...

    پاسخ

    فرقي نداره ... فعلا که من و تو به طلوع شک داريم ...
    + ص 
    دوست داشتم شعرت رو اگرچه خيلي نقد دارم و حوصله نوشتن ندارم
    پاسخ

    ...
    چند هفته پيش به يه بيتي شبيه اين بيت آخرت احتياج مبرم داشتم!
    نسروده بودي که....
    ناراضي باشم؟
    پاسخ

    اتفاقا اين بيتو چند شب پيش سرودم !
    + مهر 

    مادر بزرگ خسته ي هرگز نديدمت

    آن شب چه شد که رفتي و ... من شعر کردمت؟... :(

    پاسخ

    :((((

    من و تو به غروب شک داريم/ چند تا درد مشترک داريم...

    پاسخ

    آخ آخ آخ ... دو سه تا درد مشترک ... :(((
    مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن

    به طبع شاعريت افتخارمي کنم داداش...
    پاسخ

    داريم برا خودمون مرد مي شيم پو کوچولو ... اينو که مي گفتم همش آهنگ " پيکر تراش پيرم و با تيشه ي خيال" تو گوشم مي چرخيد... خوندي؟ برو بخون حالشو ببر...