• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : تحميل دروغ
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    هدي؟
    يني به رشته ات (رشته مون) پوزخند زده؟
    غلط کرده!!!
    پاسخ

    آره . غلط کرده .
    + نيکي 
    هد ...با مني؟ عذاب وژدان گرفتم
    منظوري نداشتم اگه گفتم، پسر و المپياد ادبيات... يا اون چيز هاي ديگه ... ... غلط کردم
    اصلا فداي سرت ک واليبال نديدي ...اصلا تو ساخته شدي ک بري ادبيات بخوني نه اينکه واليبال ببيني
    هد ... ببخشيييييييييييييييد :(
    پاسخ

    نه نيکي عزيزم ! من رياضي هم که بودم واليبال نمي ديدم ؛) شما کاپيتاني، شما استادمايي اصن :*
    هدايتي چند وقته بهت نظارت نداشتم ولي حدس ميزنم اين مطلب ها ناشي از فضاي المپياديان باشد. اين طور نيست؟
    اشکال نداره حدايتي.... يکي هم امروز داشت به من مي گفت که شما از ولايت فقيه بت ساختين! حالا دردش اين نيست! دردش اينه طرف يه آدم فوق مذهبي و شيفته ي شهدا و ايناس. از اينايي که روي آينه اش هم عکس شهيد همته. از اينايي که توي مراسما ميره يه گوشه خلوت مي کنه و گريه مي کنه... حالا اين آدم... اومده تو چشاي من نگاه مي کنه و مي گه اينکه کسي ولايت فقيه رو قبول نداشته باشه فرق داره با اينکه آقاي خامنه اي رو قبول نداشته باشه! منم بهش گفتم پس منم مي تونم بگم که من امامت رو قبول دارمااا... ولي حضرت علي رو قبول ندارم! برگشت گفت نه اين فرق مي کنه و شما از آقاي خامنه اي واسه خودتون بت ساختين...
    نگفتم که همون شهدايي که همش ازشون دم ميزني و واسشون گريه مي کني براي حرف "امام" سرشون رو مي دادن....
    اين بدتر نيست هو؟ اين خيلي بدتره... خيلي بدتر.... اون کسي که يه قسمت دين رو قبول مي کنه و يه قسمت ديگه اش رو به دلخواهش ناديده مي گيره! به مراتب اعصاب خرد کن تر از کسيه که کلا قبولش نميکنه!
    اصن شايد موضوع مطلبتم اين نبود... در هر حال من خيلي دلم پر بود.
    بعد از همه ي اين داستانا هم رفتم تو راهرو نشستم و براي خودم"نماز بي ولاي او..." خوندم...









    هعي...
    پاسخ

    :((
    + ///ـبا 
    هوووووووي!
    کي پوزخند زده بزنم دک و دهنشو جوري اسفالت کنم ک با کاردکم از زمين جدا نشه؟؟؟؟
    نفـــــــــــس کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش!
    بومبا بومبا بومبا!(صداي کوبيدن دست ب روي سينه با صداي شامپانزه)
    سلام عليکم خدمت شوما!:)
    حالتون؟احوالتون؟
    مثکه اندکي ناخوش احوالين!:(
    خو د نکنين!
    خو روحيه منو داغون نکنين!:((
    هدي؟:(
    خوبي؟:(
    (منو ک شناختي؟؟!اگ ن شيکمت سفــــــره س!!!)
    منــــم!سبـــــــاااااا...(دختر ب روي ريل آهن شروع ب دويدن ميکند و در آخر ب هدي رسيده و زانو ميزند...)
    پخش تيتراژ!/
    مسئول برق:کريم جانبخش سفيد کمر(ديديييي؟؟؟هميشه مسئول برقه!جانشين خلف اديسونه قربونش برم)
    با تشکر از خانواده ي جمالي و کمالي و حلالي و خلالي ک مارا در ساخت اين مجموعه ياري کردند..
    +هدي اگ زر زر ميکنمااا..ميدونم چته ها..ميدونم چتونه..ميفهمما!ولي ميگم حالا کنار اين همه فشار و خسگي ي کم ي ذره هم لبخند بزني واس من بسه!:)
    قهرمان!:)
    موفق باشي!همينجوري ک هسي!:)
    :*
    آنچه در آينده خواهيد ديد:
    (دختر روي پاهايش بلند شده و در ريل راه آهن دور ميشود و نزديک است ک در افق گم شود ک قطار ميزنه لهش ميکنه ميپاشه ب در و ديوار!!خخخخ!بعد قطار مياد برسه ب هدي، هدي ميپره رو زمين کنار ريل اما پاش گير ميکنه زير قطار و انقد نعره و عربده ميکشه ک بيهوش ميشه و تا قطار بياد ب خودش بجنبه و اون ترمز لعنتيشو بکشه پاهاش تبديل ب عصاره گوشت با چاشني خون شده!و اينجا پايان يک داستان عاشقانــــ ــــه ست...)
    پاسخ

    سلام سبا:) ... يني من شيفته ي اين عاشقانه ي آرامت شدم ... اون سفيد کمرم عالي بود، پايه اي بريم برق بخونيم اصن؟ بعد بريم با کريم خان همکاري کنيم که اونم يه کم به زندگي شخصيش برسه؟