خوبه باز من هستم به تو نظر بدم...
خوبه باز تو نيستي به من نظر بدي...

سخت نيست هدي!
مثل هندسه مي مونه که آدم وقتي اثباتش مي کنه احساس پيروزي داره!
امروز کلي به خودم به عنوان يه سوم ب اي که ميتونه حلشون کنه افتخار کردم!
حالا بخند...
(اين کد امنيتي داره با ضربان قلب من بازي ميکنه....)

من بعيد ميدونم بچت هنوز زنده باشه.
طهورا تعريف مي کرد همه ي نقاشي هايي که براي دهه فجر به ديوار کلاسشون زدن رو درست بعد از تموم شدن دهه فجر مچاله کردن ريختن بيرون!
به احتمال زياد بچه ي جنابعالي هم تو چرخه ي بازيافته...
هد بيا تکليفاي منطقتو بنويس به من قرضشون بده. آفرين دختر خوب... دست و دلم به نوشتن نميره... :(

باز شد کامل...
هدي اون نسيمي که اونجا نوشتي معلومه...
وااااااااي... دلم خواست
اسم من کو؟ اسم من کوشششششششش؟

هو...
هنوز اينو داري؟
يادته مي گفتي مث بچم مي مونه؟ چي کارش کردي؟ آويزون کردي ديوار اتاقت؟

فقط عکسه کامل وا نميشه هو!