• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : مي روم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 11 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    اون دفعه داشتم واسه منصوره منطق توضيح ميدادم! اين قدر صادقي صادقي کردم! فکر کنم هيچي نفهميد. آخرش برگشت گفت: پلي؟ صادقي کيه؟
    مي بيني هدي؟
    قيچي اينا يه معلم جبر دارن شبيه صادقيه واقعيه... چه دوراني داشتيم با اين معلم عربي...
    پاسخ

    :)
    ديروز رفته بودم ارميا بخرم، روي جلد من او عکس انار داشت....
    امروز به خاله معين گفتم براي درس نون به شاگرداش انار بده گفت پول ندارم مي دوني انار کيلويي چند؟ بعد من خنديدم... پريروز تولد خاله معين بود به همه ي شاگرداش شيريني داده بود. تو خاطره اي از اين ولخرجي هاي خاله معين داري؟ من که چيزي به ياد ندارم...
    بهش گفتم لااقل انار نمي خري براي درس پ پفک بخر! گفت از اين آت آشغالا خودشون مي خورن...
    هو حالا تو همون رودخونه اي که زينب مي گه يه انار بنداز که برسه به دستم... کاش يه رودخونه بود که از جلوي در خونه هممون مي گذشت و من مي تونستم گاهي شنا کنان بيام در خونه تون و تو رو با عينک خانوم کريمي ببينم...
    پاسخ

    ديدم پو .دو تا كتاب از مستور خريدم كه رو يكيش عكس اناره. تو يكي ديگه ش هم داستان يه شاعر خل و چلو نوشته كه عاشق مريم مي شه، آخرش هم به هم نمي رسن . موقع خدافظي مي خونه: تو را براي ابد ترک مي کنم ، مريم/چه حُسن ِ مطلع تلخي براي غم ، مريم/ پُکي عميق به سيگار مي زنم اما/تو نيستي که ببيني چه مي کشم ، مريم/ براي آنکه تو را از تو بيشتر مي خواست/چه سرنوشت ِ بدي را زدي رقم ، مريم/ مرا به حال خودم واگذاشتند همه/همه همه همه امّا ، تو هم ؟ تو هم ؟ مريم ؟!..... داشت گريه م در ميومد. تا يه هفته هي با خودم تكرار ميكردم:‏‏« تو هم ؟ تو هم مريم ؟» من كه زهرام ،‏كلي با اين شعره متاثر شدم تو چي ، مريم؟!
    راستي الان دوباره بهم اس دادي...
    به يمن تغيير نام مجدد....
    يادته يه بار عين خنگا چه قدر صميمانه سرکارم گذاشتي و من چه قدر صميمانه خنديدم؟
    هدي اين کلمه ي صميمانه مسخره بازي نيست! من به يک مثقال تيکه و متلک صميمانه ي سوم ب اي محتاجم :(
    پاسخ

    آخه تيكه كه همين جوري مفت و مجاني نيست . بايد شرايطش پيش بياد . مثلا بايد سر كلاس منطق باشيم،صادقي قضيه ي شرطي درس بده ،‏ من هي برگردم بهت نيش خند موذيانه بزنم . هيچ كس هم نفهمه چي بين مون مي گذره .
    آه هو...
    چه قدر لذت بخشه که من اين قدر صميمانه به تو مي خندم تو اين قدر صميمانه قراره جواب نظر منو همراه با يک خروار تيکه بدهي... بعد نه من ناراحت ميشم نه تو... بعد مثل هميشه با عينک خانوم کريمي دنيا رو واضح تر از هميشه مي بيني...
    همين قدر صميمانه هو کوچولو....
    پاسخ

    من خيلي متين و باوقار در مقابل نظر صميمانه ي تو سكوت مي كنم و ترجيح ميدم به جاي تيكه ها و نيشخند هاي مخصوص خودمون ،عينك خانوم كريمي رو بزنم و برم يه عالم تكليف عربي ننوشته مو بنويسم ،‏ بعد شعر ادبيات حفظ كنم و دو درس تاريخمو بخونم . به نظرت با اين وضع خوابالو كارام تموم مي شه ؟ هميشه در مواقع حساس جفت مون تو نت بوديم. سوم كه بوديم ،‏ آمار نظراي وبلاگامون هميشه بالا بود !‏ :))‏
    واي هدي مي دوني چيه دلم مي خواد يه صندوق پستي داشتم از همونايي ک تو کارتونا دارن بعد هر روز صبح با صداي گنجشک هاي روي درختي ک شاخه هاش از پنجره اتاقم زده تو بيدار مي شدم و در حالي ک موهام و باد اين ور و اون ور مي زنه و بوي چمن خيس از بارون مياد و سوز شيطون بهاريه برم سراغ همون صندوق و يکي از متن هاي ادبي و احساسي يا يکي از شعرات و بخونم و بعد کاغذ ب دست برم به سمت رود خونه ي بغل خونم ک هيچ کس نيست بشينم و نامت و ب آب بسپرم واي هدي يعني مي شه؟
    پاسخ

    به به به به ! زينب السادات مير امين محمدي ! بغل دستي رمانتيك گوگول مگول خودم !‏ اي بابا ما اين همه زحمت بكشيم نامه بنويسيم برا رفيق شفيق مون، كه آخر سر پاشه بره بندازتش تو رودخونه ؟‏ رسمشه آخه ؟‏

    اگه رفتي منم باخودت ببر...

    ولي مطمئنا هيچ وقت واسه خوندن كتاب بيدار نميمونم...

    موقع خواب بذار بخوابم:)

    پاسخ

    اون وقت منم بهت مي گم :‏تو را كه عشق نداري تو را رواست بخسب ، برو كه درد و غم او نصيب ماست بخسب !‏بعد تو بخسبي من يه پر از تو بالش بكشم بيرون و بكنم تو گوشت تا يهو از خواب بپري من بهت بخندم !