من خراباتي ام از من سخن يار مخواه ... گنگم از گنگ پريشان شده ، گفتار ................. مخواه... با قلند منشين ...

اوف !

نمک و مزه ي شيرين تناقض دارد ! ... معرکه بود !

:) يادت به خير نوراني !

چشمه اي از عشق ببخشايم تا رود آفتاب بشويد دل تنگي مرا ... دست مرا بگير و كوچه هاي محبت را با من بگرد !‏ ... آن گونه عاشقم كه حرمت مجنون را احساس مي كنم ... چشم تو شعر ... چشم تو شاعر است ... من دزد شعر هاي چشم تو هستم ..... كنار حوصله ام بنشين !‏ .../ بايد اين سي دي شعراي عبدالملكيان با صداي خسرو شكيبايي رو بدم گوش بدي ... براي تو كه شاعري ! شاعر تر از من !‏ زينب سادات لطيف محمدي !

مشت و مال نمي خواي؟

منم وقتي خوندمش تا چن ساعت لكنت گرفته بودم !

:)

سلام