ميدوني ...
اول اين اعتراف رو بکنم که شعر سنتي در قالب سنتي رو با هزار هزار ترانه و شکل جديد ادبيات فارسي عوض نمي کنم و اصلا ترانه رو حتي اگه با يه نواي درست هم خونده بشه ترجيح به شعر هاي لطيف نمي دم !
ولي در مورد اين نيم ترانه نيم شعر ... مي تونم بگم که :
مي دوني ترانه " منظورم شعر هاييه که توش از مخفف هاي جديد فارسي استفاده ميشه " چيز هايي شبيه مي شه ، حرفاتو ، ميخوام ، ... يا ازين قبيل ... بايد باهمون نوايي که توي ذهن شاعر سروده ميشن خونده هم بشن چون در غير اين صورت براي خواننده آنچنان که خود شاعر حس دل نشيني داره ازشون ...
دل نشين نميشن ! و نکته ي ديگه اين که وقتي چيز هايي مثل مي خواهم رو مي نويسي مي خوام !
نبايد بگي : يک دل خورد و ريش ريشه ! بايد بگي : يه دل خورد و ريش ريشه ! يا به جاي کمي خنده بزن : بگي يکم خنده بزن ! (اين البته يکم سليقه ايه ) همون جوري که رعايت کردي و به جاي کوچک نوشتي کوچيک ! يا به جاي پنهاني نوشتي پنهوني ... !
از مايه ي فکري سرشار بود ... (يعني روش فکر کرده بودي )
در کل اون بخشش رو بيشتر دوست داشتم :
تاريخ ذهن من فقط ، خاطره هاي دستاته !
خسته نباشي !