ببين اين حرفا رو ول کن
اين بي ذوقي تو رو نرو منه
يعني که چي؟؟
دهع!
من
به جرئت
و با يقين
به اطمينان
مي گم
که قطعن
هيچ وقت
قلمم به پاي قلم تو و فلفل و پلي نمي رسه . . .
با يقين
و به اطمينان . . .
نه هوي عزيزم مشکل داره جملاتش....
حالا که تو نفهميدي ولش کن...
مثل اون روز شد که يه چيز تو وبلاگت نوشتي بعد من رفتم واسه يکي ديگه اس کردم بعد تو اومدي گفتي که ابله خود اون طرف واسم فرستاده بودمش...
واي هو يادته چه قدر خنديديم؟
دقت کردي جملات نظر قبلي به هم ريخته؟
چون من يه ذره جا به جاش کردم قر و قاطي شد.
حالا اگه فهميدي چي گفته بود! :دي
گفتي واج آرايي ت
ه دو چشم پلاک ماشينت
ياد شيطنت در تلفظ شينت
آخرش کار مي دهد دستم
افتادم که از صب دارم تکرار مي کنم و سعي مي کنم در تلفظ ش
"ش" هام سوت بزنه....
مثل مال مطهره...
ششششش.... :دي
چقدر شعر زيبا بود !
چقدر حمد ها و الرحمن ها که براي سر هاي به باد رفته مان خوانده شد از ياد نمي بريم !خدا دل تب دارت را شفا دهد ، ...
نه درد را از آن بگيرد ... مه درد بيدردي علاجش آتش است ...
ولي تب را بگيرد که دل تب دار و داغ ... از پختگي فاصله دارد ...
و باز سرد مي شود !