• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : قانون شکني
  • نظرات : 2 خصوصي ، 45 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     


    هدي واقعا حالت خوب نيست مث اينکه!

    من بيخود نگران تصادف و اينا بشم که چي؟

    خل شدي؟

    پاسخ

    آره ديگه مگه نگفتي رفتن قم؟!

    هدي تو کم به من نظر ميدي...

    نمي پسندم...

    پاسخ

    پوزش×

    پرستو و پونه و پرديس پريدن پشت پاترول و رفتن پيک نيک
    توي راه پسته و پرتقال و پشمک و پنير خريدند
    يه دفعه پاترول با يه پيکان تصادف کرد و پنجره شکست و چرخ پنچر شد.
    پاترول پنج تا پشتک زد پرت شد تو پرتگاه
    تو هم بپر يه پتک پيدا کن بزن تو سرت
    تا ديگه اين پرت و پلاها رو تا آخر نخوني!

    ياد خانوم لياقت نيفتادي؟ نه جان من؟

    پاسخ

    اه پو ... يادمه ... يادمه پو ...


    من نه ناراحتم...

    نه خوشحال...

    فقط نگرانم...

    مي فهمي نگران يعني چي؟

    يعني احساس مي کنم همه ي دنيا اصلا وجود نداره...

    نمي فهمي؟

    درک نمي کني؟

    پاسخ

    نگران نباش ، شمال که نيست ! دو قدم راهه ... نگراني تصادفي چيزي بشه يعني؟!
    آدماي نگران هم زياد قهقهه نمي زنن البته...
    پاسخ

    تو داستان همشهري نوشته هر کي زعفرون بخوره يه ساعت مي خنده .

    يه زمان ملت کارشون که با کامپيوتر تموم ميشد روي کيبورد و مانيتور و کيس کاور مي کشيدن! يعني در حد رو مبلي پذيرايي!
    اين روزا وقت نميشه بدبختو خاموش کنيم خنک شه!!!

    امروز علي کامي رو خاموش کرد کلي دعواش کردم که حالا من دوباره بايد روشنش کنم!!!!

    پاسخ

    :)) آره من و حسينيم همين جوري شيفتي کار مي کنيم

    اووووف ..! مــــاي گـــاد!
    من خيلي هَـــپي ام!
    چطوري ماي فرندِ من! کلي ميست کرده بودم!
    خدارو تنکس،همه چي اوکيه!!
    واااي دَدي و مامي رو ببين!
    وااااوووو تهران چقدر چينج شده!
    قبلانا اين ميدون اونور نبود؟
    آآآآخ آي لااااااو کبابِ ايروووني با توميتو!
    ساري شما به توميتو چي ميگين ؟!
    (پسر خالم در بازگشت از سفر سه روزه از تايلند)

    بخون روحت شاد شه حرص نخوري...

    پاسخ

    آوچ ماي گادتر ! اه نبودي سر کلاس فائزه که با عاري و فلفل منحرف بازي در مياورديم ولو مي شديم کف کلاس ...سعدي هم بود ... هي به هواي پاک کردن تخته ميرفت پشت فائزه واي ميستاد شکلک در مياورد ... آآآآآخ مي خنديديم .. آخ هپي بوديم ... مث الان نبود که بريم تو فاز نوستالژي براي خنديدن حرفاي پسرخاله ي مردمو بخونيم که ... خودمون کارخونه قهقهه سازي داشتيم ... الان همه چي برعکس شده ... دقت داري که برعکس قهقه ميشه هق هق ؟


    هدي اين تن بميره راست مي گي؟

    جغرافي هم بايد تغيير رشته امتحان بديم؟

    هدي من واقعا داره حالم بد ميشه....

    پاسخ

    آره بابا ، جغرافي انسانيا يه فصل بيشتر داره ، بايد به خاطر اون يه فصل کوفتي کلشو بجوييم ... پو کوفتي رو يادته ؟ کوفتي !


    يادته هو؟

    در چهارشنبه روزي روت دوغ ريختم؟ نه جان من يادته...

    حالا چند لحظه سکوت ميکنم تا تو بياي بهم نظر بدي...

    پاسخ

    پو يادم نمياد ، بيشتر توضيح بده !


    امتحان جغرافي بايد بديم مگه دوباره؟

    نه بابا....

    پاسخ

    اه پو تو نه ! من بايد بدم ، من بد بخت !


    آخه واقعا اين پيام رسان انرژي منفيه...

    ميرم توش ضعف مي کنم... البته اثرات عربي خوندن زيادي هم هست... اه... چندش...

    پاسخ

    تموم مي شه پو .. تموم ميشه ... دردش چند روزه ... بيست و دوم شهريور ، روزي آزادي ... آره پو ... ديگه تموم ميشه ... تابستون شروع مي شه تازه اون موقع ... هي پووووووو.... بيست و دوي شهريور ، روز آزادي ماست ... ! بلند شعار بده ... بلند .. بگو ...کوبنده ... بيست و دوي شهريور ... انساني ما رو کرده خر ! خر خون منظورمه هاااا ... فک کنم من اونقد که اين روزا درس خوندم ، زمان رياضي بودنم نمي خوندم!

    مي دوني چيه هو؟

    امروز رفتم تو نت ديدم از اين في رحاب نهج البلاغه و چي چي... هفتاد پنج صدم نمره داره! اونا هم پر کلمه است!

    وااااااااي يعني کارد بزني خونم در نمياد! حالا همشو حفظ کني هم يارو يه سوال هم ازش نميده... حاضري سر چند تا شرط ببندي که يه دونه هم ازش نميده...

    کلا از کتاب سوالي نميده... يه سري چيز ميده که با اطلاعات عمومي مون هم مي تونيم جواب بديم... اونم وسط همه ي دوستان تقلب کننده...

    هدي ما مسخره ايم؟

    پاسخ

    اره داشتم به فلفل مي گفتم اون جا مسلخگاه بود ! ... يعني مي شه بقيه ي امتحانامونم به همون مزخرفي باشه ؟ يعني مي شه پو ... يعني مي شه من تاريخ ادبياتمو بيست شم ؟ ... يعني واقعا ممکنه ؟


    واقعا دارم عوق مي زنم...

    هدي اون موقع که به زور داشتن تو حلق ما فيزيک و رياضي مي کردن چرا کسي نجاتمون نداد؟

    ياد امتحان فيزيک ترم مي افتما تنم مي لرزه... کاملا مدفون شده بودم.. اون موقع هم داشتم عوق مي زدم از زور فيزيک...

    پاسخ

    اره منم الان سرشار از اسماي خارجکي و مارجکي و قرن و مرن و کتاب و متابم . نميدونم چرا من چشمم به عوق عادت نداره . اوغ رو بيشتر مي پسنده ، شايد چون شبيه دوغه ! ...اوووووغ ! ديگه تا عمر دارم نمي تونم دوغ بخورم پولي ...

    شب امتحان جغرافي رو يادته؟

    هيچي نخونديم؟

    :دي :))

    پاسخ

    بعله يادمه ، شب اين يکي امتحان جغرافي جبران مي کنم!


    دلم مي خوادا.... يه متن عاشقانه ي خفن بنويسم ولي متن هاي عاشقانه همشون ميرن خودشون رو قايم مي کنن مي گن ما نمي خوايم کسي ما رو بخونه... دست نزن بهمون...

    خيلي خجالتي شدن...

    پاسخ

    آخ موش بخوره اون متناي عاشقونه تو ... خجالتي ... :)) منم دلم مي خواد يه عالم چيز ميز بنويسم ... کلا انرژيم گرفته شده به قول همين فيد پيامرسان
     <      1   2   3      >