• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : ما هشت نفر بوديم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 24 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    يه خاله اي داشتي

    هيبت داشت اندازه چي بگم ؟

    اين هواااااااااااااا

    اسمش خاله حشمت بود

    تو ديگه از اسمش تشخيص بده اين چي بود

    ببين همه از اين مي ترسيدن

    مسئول غذا بود

    بشقابامونو بايد مي داديم بهش بشوره

    ببين بچه ها که مي ديدنش شبا خوابشون نمي برد

    هيولايي بود واس خودش

    بعد اين عاشق من بود

    هميشه مي خنديد

    فقط اون مايه ي آرامشم بود

    خب يه احساس غروري هم بهم دست مي داد ديگه

    اين هيچ وقت منو دعوا نمي کرد

    هيچ وقت

    پاسخ

    خاله حشمت ! واي خداااااااااااا :)) دلم .... برا خودش مردي بوده پس ! ....... من تو اون مدت زمان کوتاه که مهد مي رفتم ، يه معلم داشتم ، با نام خاله شربتي ! ... الان ک گفتي يادم اومد ... چ معلمايي داشتيم خدا وکيلي ... خدا زيادشون کنه !