=))
اتفاقا همين ديروز مامانم زنگ زده بود بانو که به اون خانومه بگه کارنامه رو اورده. در حالي که ما بهش گفته بوديم که دير مي ياريم و اينا رفت تو شورا مطرح کنه که حالا که ما کارنامه رو دير اورديم مي خواد چه بلايي سرمون بياره... =))
چه مي دونم... منم الان هر يه دونه نظري رو که مي دم ياد خاطرات وحشتناک بعد سوم ب مي افتم! (بد هاش نه خوب هاش! همه اش که بد نبود!) بعد اعصابم ريخته رو هم...