• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : سكانس ساكت
  • نظرات : 8 خصوصي ، 36 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      
     


    يعني استعداد شکست عشقي رم داشتيم؟

    (آخ جوووووني... از ما که گذشت هو... نوبت جووناس... وبلاگ بزنن! بيان تو وبلاگشون هزار ساعت راجع به اين و اون بنويسن و از ناصر و فولاد و بالش بازي و مهموني و استخر بگن و کلي بخندن... نوبت جووناس هو... از ما که گذشت...)

    پاسخ

    پو ،‏ نظرت به طرز وحشتناكي كبابم كرد . مي فهمي ؟‏ مي فهمي پو ؟‏ :(‏...
    + هزار 


    هر کي شکست عشقي ميخوره ميره وبلاگ ميزنه؟

    مستنده؟

    پاسخ

    خب مستندش مي كنيم . من خودم تو تقليد صداي اون يارو راز بقاييه استعداد دارم. پولي فيلم مي گيره . تو هم زير صدا آهنگ بزن . بلدي كه .: در دامنه هاي جنگل پارسي بلاگ ، موجوداتي زندگي مي كنند شكست عشقي خورده ! اين موجودات چشم هايي به گودي نشسته ،‏ نگاهي خسته ،‏ و دهاني شكل پسته ! دارند .....................

    چاکر هدي با وفا هم هستيم...اتفاقا ديروز خواستم بيام پستتو راجع به سوسک بخونم و فک مي کردم لينکت کرده ام!خودم کنف شدم!!الان لينک ميشي رفيق!

    نا اميد نشين.چاره اي نيست.دانشگاه با اون همه وضع گندش باز نسبت به هرجاي ممکن ديگه بهترين جاست!!بهترين جا.تا يه کسايي مثل ما و شما نباشن که اعتراض کنن که هيچ وقت درست نمي شه

    راستي رو در رو ي آخري رو مي خوام!!کجاي مدرسه گذاشتي اضافيا رو؟

    پاسخ

    مخلصيم چوپون ! راستش ، اونقدرا هم نااميد نيستم مخصوصا حالا كه دارم به جمع انساني خوانان مخلص دلباخته مي پيوندم :)) . گذاشتم تو بوفه. هر چند ، اصلا اون چيزي نشد كه مي خواستم . بهترين قسمتش نوشته ي خودت بود.


    ئه...

    پس چرا ما قبل از اينکه عاشق يشيم وبلاگ زديم هو؟

    پاسخ

    ما از همون موقع استعدادشو داشتيم !‏ مهم استعداد عاشقيه كه بايد تو وجود يه نفر باشه تا وبلاگ بزنه . دقت داري چ ماهرانه دارم چرند مي بافم ؟
    اي صبا با تو چه گفتند که خاموش شدي؟
    چه شرابي به تو دادند که مدهوش شدي؟
    تو که آتشکده عشق و محبت بودي
    چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدي؟
    به چه دستي زدي آن ساز شبانگاهي را
    که خود از رقت آن بيخود و بي هوش شدي؟
    تو به صد نغمه زبان بودي و دل ها همه گوش
    چه شنفتي که زبان بستي و خود گوش شدي؟!
    خلق را گر چه وفا نيست و ليکن گل من
    نه گمان دار که رفتي و فراموش شدي
    تا ابد خاطر ما خوني و رنگين از توست
    تو هم آميخته با خون سياووش شدي
    ناز مي کرد به پيراهن نازک، تن تو
    نازنينا چه خبر شد که کفن پوش شدي؟!
    چنگي معبد گردون شوي اي رشك ملک
    که به ناهيد فلک همسر و همدوش شدي
    شمع شب هاي سيه بودي و لبخند زنان
    با نسيم دم اسحار هم آغوش شدي
    شب مگر حور بهشتي ات به بالين آمد
    که تواش شيفته زلف و بناگوش شدي؟
    باز در خواب شب دوش ترا مي ديدم
    واي بر من که توام خواب شب دوش شدي
    اي مزاري که صبا خفته به زير سنگت
    به چه گنجينه اسرار که سرپوش شدي
    اي سرشك اين همه لبريز شدن آن تو نيست
    آتشي بود در اين سينه که در جوش شدي
    شهريارا به جگر نيش زند تشنگي ام
    که چرا دور از آن چشمه پرنوش شدي؟
    محمد حسين بهجت تبريزي(= شهريار)..
    پاسخ

    چرا دور از آن چشمه ي پر نوش شدم :(‏...


    هدي ازت بيزارم...

    تو مي خواي منو ديوونه کني...

    اون موقعي هم که اين شعر رو اول کتاب فارسي سوم راهنمايي ام نوشتي همين قصد رو داشتي.....

    ...

    آدم گاهي فقط دلش مي خواد نت و وبو و پيام رسانو هر چيز مربوط به اينها رو بذاره و بره! فقط براي اينکه افسرده نشه....

    ....

    :(

    پاسخ

    يه جمله ي معروفي هست كه مي گه :‏هر كي شكست عشقي مي خوره ميره وبلاگ ميزنه ! ( برگرفته از همون جمله ي معروف كه مي گه : هر كي با مامانش قهر مي كنه ميره خواننده مي شه !!)
     <      1   2   3