• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : اينجا
  • نظرات : 10 خصوصي ، 34 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    + زهرا 

    پاسخ

    بوس بوس ! اين شكلك دعا چقدر بامزه است . دارين چه دعايي مي كنين؟
    + زهرا 

    پاسخ

    تو در کنار پنجره، نشسته اي به ماتم درخت ها، که شانه هاي لخت شان خميده زير پاي برف، من از ميان قطره هاي گرم اشک،که بر خطوط بي قرار روزنامه ميچکد،من از فراز کوه هاي سر سپيد و کوره راه هاي نا پديد،نگاه مي کنم به پاره پارههاي تن، به لخته لخته هاي خون، که خفته در سکوت دره هاي ژرف،درختهاي خسته گوش مي دهند،به ضجه مويه هاي باد،که خشم سرخ برف را هوار ميزند، من و تو زار مي زنيم، درون قلب هايمان، به جاي حرف...:(
    6815
    ذهن ما باغچه اي است
    گل در آن بايد كاشت
    ور نكاري گل من!
    علف هرز در آن مي رويد
    زحمت كاشتن يك گل سرخ
    كمتر از برداشتن است
    گل بكاريم بيا
    تا مجال علف هرز فراهم نشود
    بي گل آرايي ذهن
    نازنين
    آدم
    آدم نشود....
    پاسخ

    بله ! نازنين آدم آدم نشود !

    مي دونم....

    هيچ وقت اون روزا نمي شه....

    پاسخ

    :(

    من تاريخ ها رو حفظ نمي کنم. تاريخ ها خودشون حفظ مي شن! واقعا احساس مي کنم فقط يه هفته گذشته...!

    جدي مي گم!

    پاسخ

    پو :(

    هي...!

    حاضرم هزار تا 28 بهمن ديگه رو هم يحتمل بشم!

    احساس مي کنم از 29 ارديبهشت(اخرين چهارشنبه) تا 7 مهر (که مي شه اولين چهارشنبه بعد 29 ارديبهشت) فقط يه هفته گذشته...! اين همه درد و رنج و فراغ و مرگي رو که يحتمل شديم هم حباب روي آب بود...

    چرا زمان اين قدر زود مي گذره؟

    پاسخ

    حباب روي آب ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا اينقدر زود مي گذره ! ؟ پو تو نمي فهمي نبايد داع منو تازه كني؟ تو چه جوري تاريخا رو حفظ مي كني ؟ اگه قرار بود منم مثل تو اينجوري تاريخارو از بر شم ، فكر كنم رواني ميشدم ......

    اينو خودت گفتي؟؟

    اي روزگار بي صفت پست نانجيب !‌آتش زدن به سينه ي عاشق ، تو را چه سود؟من را جدا نموده اي از پاره ي تنم ،قصدت ز پاره كردن قلبم ، بگو چه بود؟

    پاسخ

    آره

    مگه مي شه يادم بره؟

    جعفريان رو يادته؟

    دلم واسه ليلا تنگ شده...! دل نمي کنه از اين خونه خالش که...

    پاسخ

    پو ! ليلا رو بي خيال ! فعلا ....... با من بشو صميمي ! اي آشناي قديمي !...


    خيلي قشنگ بووووووووود!!

    هدي تو معرکه اي!!

    پاسخ

    ممنون ! من هدي معركه ام !


    من چه مي دونم بابا...!

    برو از خانومش بپرس!

    پاسخ

    پو يادته هي ميومدي به من سفارش سوال ميدادي؟!

    اصلا بهش فکر نکن...!

    کلا اسمش رو نيار...

    پاسخ

    اكي (اسمشو نيار) ! خب حالا بگو ببينم اين اسمشو نيار چي كارست؟

    هي هو...!

    من ديگه برم سر کار و بارم..!

    خوش بگذره يا يو!

    پاسخ

    هي پو ... برو ...به تو هم

    مواظب بودي از دستت نيفتم...

    هوامو داري و داشتي هميشه....

    دلم مي خواد مثل آني شرلي حرف بزنم...

    " آه احساس مي کنم غم عظيمي بر شانه هاي سنگيني مي کند و باعث مي شود که چشم هايم از حدقه در بيايند و در جا ديوانه بشوم...آه...چرا نگذاشتي که من بروم...آه....!"

    آني شرلي خيلي قشنگه...خيلي...

    پاسخ

    آره خيييييلي !‏

    قالبم را دوست مي دارم...

    آه....

    پاسخ

    رامونا ... !

    شعرتو گفتي خانوم شاعر آباني؟

    اس ام اس اومد...!

    هي...!

    من مي رم به درد نويسندگي خودم بميرم...فکر کنم نويسندگي ام تو کله ام وا رفته...(با اين وجود بازم از تو قشنگ تر مي نويسم! بر منکرش لعنت...!)

    پاسخ

    اي روزگار بي صفت پست نانجيب !‌آتش زدن به سينه ي عاشق ، تو را چه سود؟من را جدا نموده اي از پاره ي تنم ،قصدت ز پاره كردن قلبم ، بگو چه بود؟..................... :(
       1   2   3      >