رمضان کشتي نوح است نمانيد شما
ترسم آن است که خود را نرسانيد شما
بادبان هاي شب قدر چنين مي گويند
اين زمان جانب خورشيد برانيد شما
همه رفتند، همه جانب خورشيد شدند
هان بياييد اگر سوخته جانيد شما
سوي آن گنبد و گلدسته سبز ازلي
چون کبوتر همگي دل بپرانيد شما
دل من مرده هلا زنده دلان شب قدر
بر دلم فاتحه اي تازه بخوانيد شما
شب هجران است اشکي بفشانيد ز دل
روز ميدان است اسبي بدوانيد شما
وقت آن است که جاني بکشانيد به اوج
دم آن است که روحي بدمانيد شما
از جوان پيري ما هيچ مگيريد سراغ
دمتان گرم که پيران جوانيد شما
مرحباتان که در اين دور هدرها و هبا
گرد خورشيد ازل در دورانيد شما
درد ما دلشدگان را بسراييد به شعر
داد ما سوختگان را بستانيد شما
گاه افطار و سحر سفره نوريد و دعا
چون سحرگاه رسد بانگ اذانيد شما
تا نمانيم در اين غمکده جز با غم هم
شب افتادن جان است بمانيد شما