• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : داستان كوتاه
  • نظرات : 8 خصوصي ، 61 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بر سر سنگ مزارم بنويس : زير اين سنگ جواني خفته ست، با هزاران اي کاش و دو چندان افسوس که به هر لحظه عمرش گفته ست بنويس :اين جوان بر اثر ضربه ي کاري مرده ست ... نه بنويس: اين جوان در عطش ديدن ياري مرده ست ... جلوي روز وفاتم بنويس : روز قربان شدن عاطفه در چشم نگار روز پژمردن گل فصل بهار روز اعدام جنون بر سر دار، روز خوشبختي يار

    پاسخ

    روز خوشبختي يار؟ :( :(‏:( گاه مي انديشم ، خبر مرگ مرا با تو چه كس مي گويد ؟ آن زمان كه خبر مرگ مرا ، از كسي مي شنوي روي تو را ، كاشكي ميديدم . شانه بالا زدنت را بي قيد ، و تكان دادن دستت كه : مهم نيست زياد . و تكان دادن سر را كه :‏عجب ! عاقبت مرد؟ افسوس ! ... كاشكي مي ديدم ‏!