• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : داستان كوتاه
  • نظرات : 8 خصوصي ، 61 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + هاووش 
    ارغوانم آنجاست
    ارغوانم تنهاست
    ارغوانم دارد مي گريد
    چون دل من كه چنين خون آلود
    هر دم از ديده فرو ميريزد...
    ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
    آسمان تو چه رنگست امروز؟
    آفتابي است هوا؟
    يا گرفته است هنوز؟
    من درين گوشه كه از دنيا بيرون است،
    آسماني به سرم نيست،
    از بهاران خبرم نيست،
    آنچه ميبينم ديوار است.
    آه، اين سخت سياه
    آنچنان نزديك است
    كه چو بر ميكش از سينه نفس
    نفسم را بر ميگرداند.
    ره چنان بسته كه پرواز نگه
    در همين يك قدمي مي‌ماند.
    كورسويي ز چراغي رنجور
    قصه پرداز شب ظلماني است.
    نفسم ميگيرد
    كه هوا هم اينجا زنداني است