• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : خلاصه نوشته
  • نظرات : 10 خصوصي ، 78 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    + هزار 
    ... از اين جاست که شاعري آغاز مي شود !
    پاسخ

    حتي شعراي خودمم به درد حال دلم نمي خوره :(
    عزيزم ...... خيلي ناز بود !! پنج وارونمي هدي جون !
    پاسخ

    :)
    + به روي تو از ژشت اشك مي نگرم 
    شعر از من نبوده ما يه بنده خداي ديگس.
    ما رو چه به شعر گفتن!
    پاسخ

    باشه شاعر جان ! خودم ملتفتيدم .

    خدا رو شكر...

    منم چيزي نمي پرسم راجع بهش اگه دوست نداري!

    پاسخ

    :)
    + نيكي 
    خدا يا نمي دانم تا کي بايد بسوزم؟تا چند رنج ببرم؟
    در همه حال و در همه جا تو شاهد بوده اي . عشقي پاک داشتم و آن را به پرستش ذات مقدس نو ارتباط مي دادم ، ولي عاقبتش به آتشي سوزان مبدل شد که وجودم را خاکستر کرد.
    احساس مي کنم تا ابد خواهم سوخت . شمعي سوزان خواهم بود که از سوزش من بشريت لذت خواهند برد!
    خدا يا از تو صبر مي خواهم و به سوي تو مي آيم.
    خدايا تو کمکم کن!
    پاسخ

    هيچ بشري از سوختن تو لذت نخواهد برد استاد !

    تو خجالت نمي کشي قالبت ستاره داره؟!

    نه خجالت نمي کشي؟

    پاسخ

    معذرت خواسته مي شود !

    اند..لاب لاب لاب....

    پاسخ

    پيراميد خوفو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دونت اسپيك پرژن ! لاب لاب لاب ! ادم ياد بيل بيل بيل ميفته !!!!!!!!
    + JIMBOOOO 
    براي تولد حضرت علي اكبر نمي نويسي؟
    پاسخ

    چرا
    + به روي تو از ژشت اشك مي نگرم 

    شاعر نشدم شعر غم انگيز خود آمد به دهانم

    هي با من دلخسته مگو يا که چنينم که چنانم

    از بس که سفر کرد ازين دل بجمال تو خيالم

    کلکم ز تو مملو شد و بر لوح نه غلطيد بجانم

    گويي که سرانگشت قلم بافته با سحر کلامم

    اما تو زدي شانه به زلفي که دهد راه نشانم

    تا زلف سخن با سرگيسوي تو آميخت به اعجاز

    شعرم صدفي گشت به دل سرّ تو را کرد نهانم

    من بي خبر از خود شدم و محو تماشاي تو گشتم

    در طور دلم نور تو بر شاخه طوباست عيانم

    رنجوري و ژوليدگي و گوشه نشيني ست بساطم

    من نيز چنان حافظ و سعدي و کسان نيست توانم

    چون پير خرابات به ورد سحر از تحفه درويش سخن گفت

    من نيز تهي دستم و عمريست ثناگوست زبانم

    رفعت طلب از شاه و ز رندان تو مدد خواه که من نيز

    جز شعر و عبارات و خيالات غم انگيز ندانم

    پاسخ

    شاعرم كه شدي
    + نيكي 
    دارم خفه مي شم !
    حس خيلي بديه اين احساس خفگي
    پاسخ

    چرا :( ؟
    خاکي که مرا بپذيرد.........
    پاسخ

    دست رو دلم نذار ....
    + بنتي 

    تيكه انداختم سره خودم اومد!

    يه شعر نوشتم درحد ابتدايي

    فقط برو بخند

    كاره كودكه درونه چه ميشه كرد؟

    پاسخ

    كودك درون را عشق است

    سلام.

    بيت زيبايي بود. پس منتظر شع هاي خودت هستم..

    موفق باشي..

    پاسخ

    سلام . ديگه انگاري كه شعراي خودم هم .... :(
    + بنتي 
    منم احساس ميکنم اين دکلمه کمي آبکي بود
    .
    .
    .
    ..

    .
    .
    .
    .
    .
    شوخي کردم
    بنتي ام
    ميشناسي منو؟
    اين چندتاست؟
    حاج خانم ؟خونت کجاست؟آدرستو بلدي؟
    بم سر بزن
    بوس...بوس
    پاسخ

    دكلمه؟ باشه سر ميزنم . بوسبوس!
     <      1   2   3   4   5    >>    >