• وبلاگ : شميم سبز
  • يادداشت : بخند تا بخندم
  • نظرات : 12 خصوصي ، 25 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    لااقل يه جاي اين متن بنويس خودت ننوشتيش پس فردا مردم نيان دو ساعت ازت تعريف کنن که چه قدر خوب و خوشگل و هنرمندي!(چون نه خوبي نه خوشگلي نه هنرمند)

    هدي چرا يهو مي ري؟!

    پاسخ

    ببين دلم مي خواست ! دلم مي خواست اين شعرو بنويسم ! خب كمترين فايده اش اينه كه فضول سنجه! مردم هم كه تا حالا نيومدن ازم تعريف كنن ،‏اگر هم مي كردن من بهشون مي گفتم كه شعره از خودم نيست . من اصلا شعر محاوره اي نگفتم تا حالا. حالا هم برو از پيشم ، چون باهات قهرم .

    نمي خواي لااقل تا نمردم يه دونه نظر به من بدي؟!

    پاسخ

    نع!

    آره بابا اون روز من فكر مي كردم اگر من فلج بشم كي پرورشگاه رو مي گردونه!

    حالا بگو اگر من بميرم وبلاگ چي مي شه؟!

    فكر كنم مشاركت هم كلمه فارسيه.

    پاسخ

    فكر نكن! چون فارسي نيست! هم خانواده شركه !‏بر وزن مفاعلت . خانوم منتظريو صدا كنم ؟..........!
    خب منم يه عالمه شعر افتاده سر زبونم. مثلا همين ديروز يك ساعت داشتم اين شعر اي تو تمام اميد تو صبح سپيدم رو مي خوندم! جالب اينجاست كه همش رو هم بلد نبودم!
    پاسخ

    خب تو هم اگه دلت مي خواد مي توني بنويسي شون تو وبلاگت .
    هدي اگه من بميرم وبلاگم چي مي شه؟!
    پاسخ

    ببين جفتمون ديوانه شديم. من تمام ديشب داشتم غصه مي خوردم كه اگه دست راستم قطع شه من دق مي كنم. حياتي ترين عضو بدنم دست راستمه ،‏همه ي سرمايمه . تو سرويس هم همش تو فكر اين بودم كه اين دو كلمه ي(مشق و عشق) چقدر به هم مي خورن. بعد دنبال كلمات اين مدلي گشتم ديدم ( ناز و نظير چقدر به هم ميان!) تو همين فكرا بودم كه يهو دي دي ازم پرسيد : هدي ! ريشه ي مشاركت چيه؟!‏ بهش گفتم چرا يه همچين سوالي مي پرسي ؟ گفت : آخه از اون موقع كه اومدم تو سرويس نشستم دارم به اين فكر مي كنم كه مشاركت بر وزن چيه؟!!!!!!!!!!!! همه مون ديوونه شديم رفت....

    زحرا خانوم چرا يهويي مي ري؟!

    پاسخ

    با من بحخث نكن!!!!!!

    تو اين متن رو برا کي نوشته بودي؟!

    پاسخ

    اين شعره مال من نيست عزيز جان . افتاده بود سر زبونم گفتم بنويسم بلكه از زبونم بيفته، همين .
    + من 
    پاسخ

    چرا ديگر دو چشمت را بر اين خسته نمي دوزي؟چرا ديگر ز هرم آتش عشقم نمي سوزي؟چرا ديگر به روي عاشق مستت نمي خندي؟چرا چشمان نازت را بر اين ديوانه ميبندي؟ گناهم چيست جز اينكه به دستان تو دل بستم.گناهم چيست جز اينكه خرابم ،‌واله ام ،‌مستم ?......

    بيمار خنده هاي توام. بيشتر بخند.....

    پاسخ

    با كي داري حرف مي زني پولي؟!
     <      1   2