برای سنا
آه رفیق ِ روزهای شعرآلوده ی من! همدم لحظه های شیرین ادبیاتیم!
وقتی دنیای من داشت عوض می شد و تو داشت گریه ات می گرفت، من نفهمیدم. نفهمیدم.
حالا که دنیای تو آبستن اتفاقی به این بزرگی و تغییری به این هولناکی ست، من بهت زده و بدحالم و
این بار نوبت توست که نفهمی.
دنیا همین جوری ست سنا! شاید باید گاهی برویم توی کوچه های کشدار فرهنگ قدم بزنیم و به دنیا و اتفاق هاش فکر کنیم که چطور این همه سریع گذشتند. این همه سریع می گذرند.
* فقط اتفاقی این آهنگ?? را پیدا کردم و یادم آمد افکارمان به هم وصل بود و با هم یاد " بتی رو که یک عمر ازت ساختم" افتاده بودیم. فقط اتفاقی.